یه سری خــــــاطره هست
کــــــه چنــــــد دقیقه بیشتر نیست
امــــــا زورشــــــون
از یه عمــــــر زندگی بیشتــــــره.......
آلیس نیستم
اما مردم این سرزمین خیلی برام
عجیبن......
چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!
اگــــــــر هرکســــــــــــی تنهــــا به انــــــــــدازه ی
صــــــــــداقتش
سخـــــن میگــــــفت ...
وقتی با انگشت
به سمت کسی اشاره میکنی
و مسخرش میکنی
اگه خوب به دستت دقت کنی
انگشتت
به طرفه خودته
دیگران میپرسند بیداری؟!
آری بی"دار"م...
چرا که اگر " داری " داشتم
یا قالی زندگیم را رامیبافتم
یا زندگیم را به "دار" می آویختم!
و خلاص!
پس بی دار بی دارررررم
زندگی را باید از " گـُـــرگ " آموخت
و بَس !!!
گرگ با همنوعانش شکار میکند !
خو میگیرد ، زندگی میکند !
ولی چنان به آنان بی اعتماد است
که شب هنگام خواب با یک چشم باز میخوابد !!!
شاید گرگ معنی رفاقت را
خوب درک کرده است.....!!!
واسم مهم نیست
بقیه چه فکری دربارم میکنن
مهم اینه که اون بیچارها
فکرمیکنن......!
کـــاش
مـــا آدمـــا هــَم
مـــثـــلِ گـــُربــهـ هــا
بـــاچـــند لـــحظهـ بــو کـــشــیدَن
مـــیفـــهــمیـــدیم
کهـ هــَر اشـــغـــالی
ارزش وقــتـ گـــذاشتن نـــداره...
روزگار عجیبی ست ...
آدمها میخواهند به تو نزدیک شوند...
دروغ میگویند ...
یا وقتی میخواهند بروند
راست میگویند
وهرگز به یاد نمی آورند
تمام بودنشان
همان دروغ اولست
که به رویشان نیاوردی ...
انقد میجنگیم واسه زندگی....
که دیگه
وقتی واسه زندگی نمیمونه......
وجودم شاخ و برگی بیش نیست......
هستند
اما خشکیده اند...
the end