|
کاش بودی
(assese )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
174 بازدید امروز: 169
توضیحات:
آنقدر دلش شکسته بود که اشک توی چشماش همینطوری داشت حلقه میزد.
رفتم پیشش گفتم چی شده، با همون حالتی که روی چرخ دستی نشسته بود گفت دلم گرفته میگفت یه روز عاشق بوده، میگفت خیلی ها دوسش داشتن... نمیتونست زیادحرف بزنه آخه زبونش میگرفت شدیدن باهمون لحن وقتی داشتم از پیشش میرفتم گفت تو رو خدا نرو وایسا یکم با من درد دل کن. بغلش روی یه صندلی چوبی نشستم.میگفت وقتی دم پنجره میشینه و گریه میکنه.............همه بهش میگن دیوونه.میگفت آخه تقصیر من شد که رفت............((یارش و میگفت)) همون که یه مدت بهش عشق میورزید انگار چند سال بود ندیده بودش..... وقتی گفتم الان کجاست؟گفت نمیدونم ولی امیدوارم حالش خوب باشه . میگفت وقتی که سالم بودم همه دورم میچرخیدن ولی الان یکی نیست یه سلام بهم بکنه.میگفت اومد من و رو تخت بیمارستان دید وقتی دکترا بهش گفتن فلج شدم و دیگه مثل قبل نمیتونم حرف بزنم انگار دنیا رو، رو سرش خراب کردن برای اینکه من و با این حال و روزنبینه رفت ، رفتش برای همیشه، الانم منتظرش هستم.گریم گرفت نمیتونستم وایسم پهلوش رفتم رفتم فقط یک چیز،فقط یک چیز و خوب فهمیدم آدما هیچ وقت یه آدم و به خاطر خودش نمی خوان...
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۷/۱۶ ساعت 23:25
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|