بابک |

|
بابک خرمدین (تولد ۷۹۵ (میلادی)[۱] -درگذشت ۳ صفر ۲۲۳ (قمری)/۴ ژانویه ۸۳۸ (میلادی)[۳])رهبر اصلی شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند[۴]خرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نمايد.[۴][۸] بابک شورش خود را در آذربایجان آغاز کرد و 20 سال با نیروهای خلیفه جنگید تا اینکه شورش او در سال 837 میلادی سرکوب شد. یوسفی و نفیسی خرمدین را ترکیبی از زرتشت و مزدک میدانستند[۳] در حالی که باسورث خرمدین را معادل مزدک گرائی نوین میداند[۷]
در آن زمان خرمدینان در آذربایجان، طبرستان، خراسان، بلخ، خراسان، کاشان، قم، قزوین، ری، کرج، همدان، لرستان، خوزستان و بصره و ارمنستان پراکنده شدند[۳]
وی رهبری جنبش سرخجامگان را برعهده داشت. از جنبشهای دیگر ایرانیان میتوان به مازیار از مازندران، ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث از سیستان اشاره کرد.
منابع برای تاریخ نگاری زندگی بابک [ویرایش]

تندیس بابک خرمدین در استان نخجوان، جمهوری آذربایجان
اولین گزارش زندگانی بابک توسط واقدبن عمروالتّمیمی، در «اخبار بابک» نوشته شدهبود که اکنون در دست نیست. این نوشتار توسط ابن ندیم در کتاب الفهرست هم نقل شدهاست و احتمالاً توسط مقدسی مورد استفاده قرار گرفتهاست[۳][۹][۱۰]. بقیهٔ منابع کمتر در این باره توضیح دادهاند و بینشان اختلاف وجود دارد.[۳]
جدای از فرقه نویسان، متونی که بیش از همه جنبش خرمدینی را یاد میکند آثار ابن ندیم، طبری - به ویژه در مورد قیام بابک - و خواجه نظام الملک است. و اخباری که نظام الملک و طبری - مخصوصاً در مورد دستگیری و اعدام بابک - روایت میکنند، اختلاف کمی دارند[۱۱].
بهرامیان معتقد است که با وجود شهرت بابک، آنچه به خانواده و تبار و عقاید و اهداف او مربوط میشود، در مآخذ کهن بسیار اندک است و در مجموع نمیتوان به نتیجه قانع کنندهای دست یافت. گو اینکه هر یک از روایات به نحوی باور عمومی را از موضوع باز میتاباند[۹]
تحریف هویت بابک [ویرایش]

منظرهٔ قلعه بابک، از بالای قلعه
-
عباس زریاب روایتهایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی میکند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک میداند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شدهاند و زنانی را که اسیر شدهبودند، مبالغهآمیز و جعل دشمنان بابک میداند.[۱۰]
-
یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک میبیند و میگوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما میرسد[۳]
-
بهرامیان در مورد روایتهایی که بابک را حرامزاده جلوه میدهند میگوید: "روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در کار در میان بوده است"[۹]
-
شجاعالدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرمدینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخنویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند. شفا معتقد است که کتابها و نوشتههای بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شدهاند.[۱۲]
-
زرینکوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آوردهاند غرضآلود و افسانهآمیز میداند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی میتوان از ورای غبار افسانهها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرفدارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود. ناچار مسلمانان نیز نمیتوانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه مینویسد: تاریخنویسان مسلمان کوشیدهاند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کردهاند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانههایی که در باب او جعل کردهاند به خوبی نشان میدهد که با غرض و نیتهایی سعی داشتهاند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمتهای مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفتهاست. زرینکوب مینویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده است و به معنی مردمخوار است؛ که مناسبترین نامی است که دشمنان بابک میتوانستهاند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خواندهاند. نکتهٔ دیگری که زرینکوب در روایت الفهرست اشاره میکند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفتهاست. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمدهبود معرفی کردهاست. به اعتقاد زرینکوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است.[۱۳]
-
نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتنبینی مورخان اسلامی پنهان مانده است[۱۴] و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشتهاند همه آلوده به غرض و تهمت است[۱۵]
-
آمورتی میگوید: در مورد خرمدینها نوشتههایی داریم که اگر چه مثل همیشه تصعب آمیز و جانبدارانه است ولی تعدادشان زیاد است.[۱۱]
نام و تبار [ویرایش]
نام او (بابک) معرب نام ایرانی پاپک است [۱۶] [۱۷] . برخی از خاورشناسان همچون اشپولر، پتروشفسکی، ساندرز حدس میزنند که نام اصلی وی پاپک باشد[۱۸] [۱۹][۵][۴][پانویس ۱] در تمامی منابع نام بابک یافت میشود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کردهاست.[۳] مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کردهاند[۲۰]
پدر او، روغن فروش دوره گردی به نام «مِردَس» یا «مِرداس» (بنابر گفتهٔ سمعانی)و یا «عبدالله» (به استناد ابن ندیم) از اهالی تیسفون بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود[۲۱]. مادر او (به استناد فصیح) زنی تک چشم بود که «ماهرو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود. این در حالی است که یوسفی زیبارو (ماهرو) بودن مادر بابک توأم با تک چشم بودنش مضحک میداند[۳]

نقشهٔ ترسیمی منطقههای آذربایجان، اران، شروان و ارمنستان و گرجستان همراه با نام شهرها در دانشنامهٔ اسلام لیدن
تولد و جوانی [ویرایش]
بابک در روستای بلال آباد در حومهٔ اردبیل به دنیا آمد.[۲] آوردهاند که «روزی مادر بابک بیرون رفت و در پی پسر میگشت. بابک در آن زمان گاوهای مردم را به چراگاهی میبرد. مادر، وی را در زیر درختی یافت که خفته و برهنه بود و از بن هر مویی از سینه و سر وی خون میتراوید. چون بابک از خواب بر آمد دیگر اثری از خون ندید، دانست که دیری برنخواهد آمد که کار پسر بالا گیرد»[۳].زرین کوب این روایت را هم تراز افسانه دانیال و بختالنصر دانسته و آنرا جعل دشمنان بابک می داند[۱۳]
واقدبن عمرو گوید بابک زمانی نیز در روستای سرات ستوربانی شبل بن المنقی الازدی میکرد و از شاگردان او تنبور نواختن میآموخت پس از آن به تبریز، شهری از اعمال آذربایجان شد و دو سال خدمت محمدبن رواد ازدی کرد سپس در هیجده سالگی به بلال آباد نزد مادر بازگشت و مقیم شد[۲۲]
جاویدان بن شهرک رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف میکند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش میآید و با اجازهٔ مادرش او را همراه خود میبرد و او را سرپرست اموال و املاک خود میسازد. مدتی پس از آن که بابک در خدمت جاویدان بهسر میبرد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا میرود. همسر جاویدان به سبب علاقهای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام میکند که روح جاویدان در بابک حلول یافتهاست و او میبایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طیّ تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان میشود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمیآورد. خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.[۱۰]
پایگاه بابک [ویرایش]
شهر بذ، منطقه و قلعهای در مرکزآذربایجان، به خاطر قیام بابک معروف شد[۲۳] این شهر مرکز اصلی مقاومت خرمدینان و بابک در برابر خلفای عباسی (به ویژه معتصم ) بود.[۲۴] شهر بذ که فاصلهٔ کمی با رود ارس دارد، امروزه فاقد حیات است [۱۶]
به خاطر غیرقابل دسترس بودن موقعیت جایگاه بابک، قدرت او بسیار زیاد بود، چنان که (به نقل از یاقوت) بُهتُری-شاعر عرب-در شعرهایش به این موضوع اشاره میکند. بذ تنها قلعه بابک نبود، قلعههای دیگری هم ذکر شده که خرابههای آنها امروزه هم قابل شناسایی است. به استناد فهرست و تنبیه الاشراف مسعودی محدوده قلمرو بابک ارتفاعاتی بود که از شرق به دریای کاسپین و ناحیه شروان و شماخی، از غرب تا ناحیه جلفا و نخجوان و مرند، از شمال تا ساحل رود ارس و دشت مغان و از جنوب تا نزدیک اردبیل و مرند کشیده شده است[۳]
قیام خرمدینان [ویرایش]
پس از مرگ جاویدان، همسر وی زمینه را برای جانشینی بابک فراهم کرد و با موافقت اعضای فرقه با بابک ازدواج کرد. نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای مسلمان نشین بود. این تهاجم که با روشی بسیار بی رحمانه صورت گرفت، با صلح جویی معمول و نرم خویی خرمدینان که خود منابع به آن اعتراف دارند در تضاد بود. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و اعراب به مراغه عقب نشستند. بابک به دلیلهای امنیتی روستاها و شهرکهای اطراف قلعه خود را ویران کرد .[۱۱]
در زمان خلافت مامون جنبشهای مخالف محلی در غرب ایران شکل گرفت. بابک به سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ ه قمری /۸۱۶ م در شهر بذ در مرکز آذربایجان در آن قسمت از ایران سر بر شورش برداشت.[۲۵]بابک پیام تشویقانهٔ حاتِم بن هرثَمْة بن اَعْیَن والی آذربایجان را برای شورش دریافت کرده بود چرا که مامون پدر حاتم را زندانی و به قتل رسانیده بود .[۲۵][۲۶]
قیام در زمان خلافت مامون [ویرایش]
چون خبر شورش بابک به گوش مأمون رسید، یحیی بن مُعاذبن مسلم از موالی بنی ذُهْل (از شاخههای قبیلة بنی شیبان ) را مأمور ارمنستان و آذربایجان و سرکوب بابک کرد. بنا به گفتهٔ یعقوبی، یحیی بن معاذ با بابک چندین جنگ کرد که در آنها هیچیک از دو طرف به پیروزی دست نیافتند. پس از آن مأمون عیسی بن محمدبن ابی خالد را مأمور جنگ با بابک کرد و او با سپاهیان معروف به «حَرْبیّه » عازم جنگ شد، امّا شکست خورد و ناگزیر بهشمالغرب آذربایجان که ارمنستان کنونی بازگشت. شکست عیسی از بابک به قول طبری در ۲۰۶ بوده است.[۱۰]
چون کار بابک بالا گرفت مأمون زُرَیْق بن علیّ بن صدقة الاْزدی را به جنگ او فرستاد، ولی او نیز کاری از پیش نبرد و مأمون محمدبن حُمَیْد طوسی را مأمور دفع غائله کرد. محمدبن حمید سردار بزرگ و مشهوری بود و شعرای نامدار مانند بُحْتری و ابوتمام طائی او را مدح کردهاند. محمد در آغاز به پیروزیهایی دست یافت، ولی در راهی سخت و باریک به او حمله شد و به قتل رسید. به گفتهٔ طبری این واقعه در روز شنبه ۲۵ ربیع الاول ۲۱۴ و در «هشتاد سر» اتفاق افتاد.[۱۰]
مأمون پس از آن عبدالله بن طاهر را مأمور جبال و آذربایجان و ارمنستان کرد. عبدالله بن طاهر تا دینور رفت و از آنجا به فرماندهانی که با محمد بن حمید بودند دستور داد تا در مواضع خود بمانند.[۱۰] در حالی که عبدالله مشغول جمعآوری لشکر برای سرکوب شورش بابک بود، برادرش طلحه بن طاهر که حاکم خراسان بود درگذشت و مأمون در سال ۲۱۴ ه.ق / ۸۲۹-۸۳۰ میلادی عبدالله بن طاهر را به جای او مأمور خراسان کرد و عبداللّه به خراسان رفت.[۲۷] به گفتهٔ طبری مأمون او را میان جنگ با بابک و رفتن به خراسان مخیر ساخت و او حکومت خراسان را برگزید. آنگاه مأمون علی بن هشام را مأمور آذربایجان و جنگ با بابک کرد. رفتار علیّبن هشام مقبول امرای آذربایجان نیفتاد و مأمون او را احضار کرد و به قتلش فرمان داد. به گفته