چقدر زود یادمان رفت دوست داشتن های واقعی ...
چه زود فراموش کردیم که عزادریم ...
امروز چه روز سختیه واقعا ...
روزی که بنی اسد برای دفن جسد ها میرن خیلی دل خراشه ...
دسته ای که هر ساله به مزار میره الان از جلو خونه گذشت ...
نمیتونم چیزی در مورد عاشورا بگم ...
همین طور در مورد امام حسین (ع) و ابوالفضل (ع) ...
فقط میگم : شرمنده اقا ...
شرمنده که داغ زینبت رو هر ساله تازه میکنیم ...
شرمنده اقا به خاطر همه چیز ... به خاطر فراموش کار بودنمان شرمنده ...
تو خودت سالاری پس به کرم بخششت باری دگر مارا مورد رحمتت قرار بده ...
حسینم ، اقایم ...
میدانی که بانگاهت تمام دنیا را مجذوب خود میکنی ؟؟
میدانی که با نگاهت زمینی ها را عاشق خودت میکنی ؟؟
میدانی که با نگاهت شیدای شیدا میشوم ؟؟
اقـــایم ...
پس بار دیگر با نگاه خود من را از خود بی خود کن ...
و به حق ابولفضلت ما را در کشتی نجات خود جای ده ...
من زمینی را دوباره عاشق روح اسِـــمانی ات کن ...
دوباره پرواز را یادم بده تا در اسمان نگاهت بال در بیاورم ...
اقــا ، شرمند ام ..