بیا معامله کنیم..!
تو بخواب
من بنشینم کنار تخت
تو خواب ببین من هم شروع کنم به نوشتن رویا هایت..
قسم یاد میکنم هر آنچه که ببینی همان را می نویسم!
میخواهی که فرار کنیم در رویا هایت؟
بدون هیچ واهمهای از عاقبت کارمان
تو کفشهایت را در بیار و پا برهنه
من هم چشمهایم را ببندم
هر کجا که پا گذاشتی.یک غزل،یک بیت..!
......
بیا معامله کنیم هر طپش قلب تو برابر با نفس هایم؟
تو بخند من هم رنگ خو دکارم را عوض کنم!
گریه کن تا بایستم،هیچ نگویم،ننویسم!
تا درست بباری
من هم مست شوم از بارش دلچسبت!
آخر نقشه دارم گلم
میخواهم کلاه سرت بگذارم،دبه در بیاورم سر رنگین کمان چشمانت...!
راستی گلم
آنقدر پهلو به پهلو نشو در خواب...
نکند گرمت هست؟
اگر هست بگو تا که نبوسمت
نفس زدنهایت را گره نزنم بر کاغذم،شعرم..!!
بیتابی که میکنی فصل شعرهایم تغییر میکند
یکباره دیدی که از بهاری به پاییزی جهیدم
آرام که میشوی تابستانی میشوم
لبخند که می زنی برفهای تنهاییام آب میشود!
هزار شکوفه می زنم از خوشحالی
ای جان گلم..
در خواب حرف هم که می زنی.......!!
راستی
می خواهی که آرام ملافه را از روی تنت بر دارم؟
میخواهی که سبزه زار تن عریانت را با زبان شعر شرح بدهم؟!
میخواهی که از زبان گلهای ملافه ات احوال تک تک تار مویت را بپرسم؟!
قسم میخورم که جز حقیقت چیز اضافی ننویسم!
نمی خواهی که معامله کنیم؟!
تو ناز کن من هم نازت را بکشم
قلّک حس با تو بودنم پر هست با اسکناسهایی به شکل دوست داشتنت!
هر یک ناز و کرشمه ات را با یک شاخه گل عوض میکنی؟
چطور هست هان دلکم؟!
ضرر نمیکنی باور کن
فوق فوقش اگر ضرری هم باشد این میان من میکنم
دلم خوش هست که برای خریداری ی ناز تو بوده گلم
چه کسی بهتر از تو؟
ای جان گلم
نگاه کن
جای لبانت روی بالشت افتاده
هر بار که نفس میکشی
دسته دسته سوسن و نسترن غنچه میدهند!
گلم
راستش را بخواهی
خیلی خوشحالم که طرف حسابم تویی!
اصلا آتش زدم به هستی ام
بیا گلم
همه اش برای تو
فقط پیشم باش همین