فراموش کردم
اعضای انجمن(447) شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عدالت و لطف خدا پیامبر اکرم : توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر قدرت بدنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم ارتباط با مدیریت انجمن مذهبی
جستجوی انجمن
علی -محمدی (aviny14 )    

رستاخیز انرژیها!

منبع : تفسیر تفسیر نمون
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۲/۰۷ ساعت 19:46 بازدید کل: 192 بازدید امروز: 191
 

   [سوره یس (36): آیه 80]
الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فَإِذا أَنتُم مِنهُ تُوقِدُونَ (80)
ترجمه:
80- همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید، و شما به وسیله آن آتش می‏افروزید.
تفسیر: رستاخیز انرژیها!
در تعقیب آیات گذشته که پیرامون معاد بحث می‏کرد و اشارات پر معنی و زنده‏ای در آن بر مساله امکان معاد و رفع هر گونه استبعاد بود، در آیات مورد بحث که آخرین آیات سوره یس- همان قلب قرآن- است، شرح بیشتر و گویاتری در باره همین مساله مطرح می‏کند و از سه یا چهار طریق جالب آن را تعقیب می‏نماید.
نخست می‏فرماید:" آن خدایی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش می‏افروزید قادر است که بر این استخوانهای پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند" (الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِنَ الشَّجَرِ الأَخضَرِ ناراً فَإِذا أَنتُم مِنهُ تُوقِدُونَ).
چه تعبیر عجیب و جالبی که هر قدر در آن بیشتر دقیق شویم معانی عمیقتری به ما ارائه می‏دهد؟! اصولا بسیاری از آیات قرآن دارای چندین معنی است، بعضی ساده برای فهم عامه مردم در هر زمان و هر مکان، و بعضی عمیق برای خواص، و سرانجام بعضی کاملا عمیق برای زبده‏های خواص، و یا اعصار و قرون دیگر و آینده‏های دور.
در عین حال این معانی با هم منافاتی ندارد و در آن واحد در یک تعبیر پر معنی                        تفسیر نمونه، ج‏18، ص: 462
 جمع است.
آیه فوق همین گونه است:
نخستین تفسیری که بسیاری از مفسران پیشین برای آن ذکر کرده‏اند و معنی ساده و روشنی است که برای عموم مردم قابل فهم می‏باشد این است که:
در اعصار قدیم در میان عربها این امر رائج بود که برای آتش افروختن از چوب درختان مخصوص بنام" مرخ" و" عفار" که در بیابانهای حجاز می‏روئیده استفاده می‏کردند.
" مرخ" (بر وزن چرخ) و" عفار" (بر وزن تبار) دو نوع چوب" آتش زنه" بود که اولی را زیر قرار می‏دادند و دومی را روی آن می‏زدند، و مانند سنگ آتش‏زنه جرقه از آن تولید می‏شد، در واقع بجای کبریت امروز از آن استفاده می‏کردند.
قرآن می‏گوید:" آن خدایی که می‏تواند از این درختان سبز آتش بیرون بفرستد قدرت دارد که بر مردگان لباس حیات بپوشاند".
" آب" و" آتش" دو چیز متضاد است، کسی که می‏تواند آنها را در کنار هم قرار دهد قدرت این را دارد که" حیات" را در کنار" مرگ" و" مرگ" را در کنار" حیات" قرار دهد! آفرین بر آن هستی آفرین که" آتش" را در دل" آب" و" آب" را در دل" آتش" نگاه می‏دارد مسلما برای او پوشانیدن لباس زندگی بر اندام انسانهای مرده کار مشکلی نیست.
اگر از این معنی گام فراتر بگذاریم به تفسیر دقیقتری می‏رسیم و آن اینکه: خاصیت آتش‏افروزی به وسیله چوب درختان، منحصر به چوبهای" مرخ" و" عفار" نیست، بلکه این خاصیت در همه درختان و تمام اجسام عالم وجود دارد (هر چند دو چوب مزبور بر اثر مواد و وضع مخصوصشان آمادگی بیشتری برای                        تفسیر نمونه، ج‏18، ص: 463
 این کار دارند).
خلاصه اینکه تمام چوبهای درختان اگر محکم به هم بخورند جرقه می‏دهند حتی" چوب درختان سبز".
به همین دلیل گاه آتش‏سوزیهای وسیع و وحشتناکی در دل جنگلها روی می‏دهد که هیچ انسانی عامل آن نبوده، فقط وزش شدید بادها و طوفانهایی که شاخه‏های درختان را محکم به هم کوفته است و از میان آنها جرقه‏ای در میان برگهای خشک افتاده، سپس وزش باد به آن آتش دامن زده، عامل اصلی بوده است.
این همان جرقه الکتریسته است که بر اثر اصطکاک و مالش آشکار می‏گردد.
این همان آتشی است که در دل تمامی ذرات موجودات جهان نهفته است، و به هنگام اصطکاک و مالش خود را نشان می‏دهد، و از" شجر اخضر"" نار" می‏آفریند! این تفسیر وسیعتری است که چشم‏انداز جمع اضداد را در آفرینش گسترده‏تر می‏کند، و" بقا" را در" فنا" واضحتر نشان می‏دهد.
اما در اینجا تفسیر سومی است که از آن هم عمیقتر است، و به کمک دانشهای امروز بر آن دست یافته‏ایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذارده‏ایم.
توضیح اینکه: یکی از کارهای مهم گیاهان مساله" کربن‏گیری" از هوا، و ساختن" سلولز نباتی" است (سلولز همان جرم درختان است که اجزاء عمده آن" کربن" و" اکسیژن" و" ئیدروژن" است.
اکنون ببینیم این سلولز چگونه ساخته می‏شود؟ یاخته‏های درختان و گیاهان" گاز کربن" را از هوا گرفته و آن را تجزیه می‏کنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته، و کربن را در وجود خود نگهمیدارد، و آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن می‏سازد.
ولی مساله مهم این است که طبق گواهی علوم طبیعی هر ترکیب شیمیایی                        تفسیر نمونه، ج‏18، ص: 464
 انجام می‏یابد یا باید توأم با جذب انرژی خاصی باشد و یا آزاد کردن آن (دقت کنید).
بنا بر این هنگامی که درختان به عمل کربن‏گیری مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژی دارند، و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژی فعال استفاده می‏کنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهای درختان مقداری از انرژی آفتاب نیز در دل آنها ذخیره می‏شود و به هنگامی که چوبها را به اصطلاح می‏سوزانیم همان انرژی ذخیره شده آفتاب آزاد می‏گردد، زیرا بار دیگر" کربن" با" اکسیژن" هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل می‏دهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقداری آب) آزاد می‏گردد.
از این تعبیرات اصطلاحی که بگذاریم به عبارت بسیار ساده این نور و حرارت مطبوعی که در زمستان درون کلبه آن روستایی یا کرسی زغال‏سوز این شهرنشین را گرم و روشن می‏سازد همان نور و حرارت آفتاب است که در ضمن چند سال یا دهها سال در چوب این درختان ذخیره شده است، و آنچه را درخت در طول یک عمر تدریجا از آفتاب گرفته اکنون بی کم و کاست پس می‏دهد!! و اینکه می‏گویند همه انرژیها در کره زمین به انرژی آفتاب باز می‏گردد یکی از چهره‏هایش همین است.
اینجاست که به" رستاخیز انرژیها" می‏رسیم، و می‏بینیم نور و حرارتی که در این فضا پراکنده می‏شود و برگ درختان و چوبهای آنها را نوازش و پرورش می‏دهد هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامی که یک شعله آتش به چوب خشکیده می‏رسد، رستاخیز آنها شروع می‏شود، و تمام آنچه از انرژی آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه" حشر و نشورش" ظاهر می‏گردد، بی‏آنکه حتی به اندازه روشنایی یک شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد!                        تفسیر نمونه، ج‏18، ص: 465
 (باز هم دقت کنید).
بدون شک این معنی در زمان نزول آیه بر توده‏های مردم روشن نبود، ولی همان گونه که گفتیم این موضوع هیچ مشکلی ایجاد نمی‏کند، زیرا که آیات قرآن دارای معانی چند مرحله‏ای است، در سطوح مختلف و برای استعدادهای متفاوت.
یک روز از این آیه چیزی می‏فهمیدند، و امروز ما چیز بیشتری می‏فهمیم، و شاید آیندگان از اینهم فراتر روند و بیشتر درک کنند و در عین حال همه این معانی صحیح است و کاملا قابل قبول و در معنی آیه جمع است.
نکته‏ها:
1- چرا شجر اخضر؟
گاهی به ذهن می‏رسد که چرا قرآن در اینجا تعبیر به" شجر اخضر" (درخت سبز) کرده است؟ در حالی که آتش افروختن با چوب تر بسیار مشکل است، چه خوب بود به جای آن الشجر الیابس (چوب خشک) می‏فرمود، تا با این تعبیر سازگار باشد! ولی نکته جالب اینجا است که تنها درختان سبزند که می‏توانند عمل کربن- گیری و ذخیره نور آفتاب را انجام دهند، درختان خشک اگر صدها سال در معرض تابش آفتاب قرار گیرند ذره‏ای به ذخیره انرژی حرارتی آنها افزوده نمی‏شود، تنها موقعی قادر بر این کار مهم هستند که سبز و زنده باشند.
بنا بر این فقط" شجر اخضر" است که می‏تواند" آتش‏گیره" (وقود) برای ما بسازد، و گرما و نور را به شکل مرموزی در چوب سرد و مرطوب خود نگاه دارد، اما به محض اینکه خشکیدند عمل کربن‏گیری و ذخیره انرژی آفتاب تعطیل می‏شود.
روی این اصل تعبیر فوق هم ترسیم زیبایی از چهره رستاخیز انرژیها است،                        تفسیر نمونه، ج‏18، ص: 466
 و هم یک معجزه علمی جاویدان از قرآن مجید! از این گذشته اگر به تفسیرهای دیگر که در بالا اشاره کردیم باز گردیم تعبیر" شجر اخضر" باز هم مناسب و زیبا است، زیرا چوبهای درختان سبز هنگامی که با یکدیگر اصطکاک قوی پیدا کنند جرقه بیرون می‏دهند، جرقه‏ای که می‏تواند مبدء آتش افروزی شود، و اینجا است که به عظمت قدرت خدا پی می‏بریم که آتش را در دل آب و آب را در دل آتش حفظ کرده.
2- فرق میان آتش گیره و آتش زنه‏
" توقدون" از ماده" وقود" (بر وزن قبور) به معنی روشن شدن آتش است،" و ایقاد" به معنی آتش افروختن و" وقود" (بر وزن ثمود) به معنی هیزمی است که برای افروختن آتش مورد استفاده قرار می‏گیرد.
بنا بر این جمله فَإِذا أَنتُم مِنهُ تُوقِدُونَ (از آن آتش روشن می‏کنید) اشاره به هیزمهایی است که با آن آتش می‏افروزند، و به تعبیر دیگر اشاره به" آتش‏گیره" است نه" آتش‏زنه".
توضیح اینکه ما در فارسی" هیزم" را" آتش‏گیره" و" کبریت" یا فندک را" آتش‏زنه" می‏نامیم، و در لغت عرب هیزم را" وقود" و کبریت و فندک را" زند" یا زناد «1» می‏نامند.
بنا بر این قرآن می‏گوید" آن خدایی که برای شما از درخت سبز آتش قرار داد و شما با آن آتش‏گیره تهیه می‏کنید (نمی‏فرماید آتش‏زنه) هم او قادر است مردگان را به زندگی باز گرداند" و این تعبیر کاملا با رستاخیز انرژیها
__________________________________________________
 (1)" زند" (بر وزن بند) در اصل به معنی چوب بالایی است که با آن آتش می‏افروزند، و چوب زیرین را" زنده" و هر دو را" زندان" می‏گویند، و جمع" زند" زناد است. [.....]
                        تفسیر نمونه، ج‏18، ص: 467
منطبق است (دقت کنید) «1».
به هر حال مساله آتش افروختن با چوبهای درختان گرچه یک مساله ساده در نظر ما است، ولی با دقت معلوم می‏شود که از عجیب‏ترین مسائل است، چه اینکه موادی که درخت از آن تشکیل شده قسمت مهمش آب و مقداری اجزاء زمین است، و هیچ کدام از آنها قابل اشتعال نیست این چه قدرتی است که از آب و خاک (و هوا) این ماده انرژی‏زا را که هزاران سال زندگی انسانها با آن پیوند نزدیک داشته است آفریده؟!

این مطلب توسط اسماعیل مختاری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۴/۰۲/۰۸ - ۰۸:۲۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)