دکتر جکسون که استاد فیزیک بود فقط یک عیب داشت و آن هم کفر گویی اش بود بعضی وقتها ناگهان در مورد انجیل و مسیح و خداوند حرفهایی میزد که دانشجویانش از او دلخور میشدند اما هیچ کس نمیتوانست جوابش را بدهد تا اینکه آن روز که ترم اول بود و دانشجویان جدید سر کلاس بودند اتفاق جالبی رخ داد دکتر جکسون پرسید: آیا کسی در این کلاس خدا را دیده؟هیچ کس جواب نداد دکتر پرسید آیا کسی خدا را لمس کرده؟ کسی جواب ندادو دکتر در ادامه گفت:آیا کسی صدای خدا را شنیده؟ وقتی کسی جواب نداد استاد فیزیک گفت:پس قبول کنید خدا وجود نداره.
یکی از دانشجوها بلند شد واز بقیه شاگردها پرسید آیا کسی عقل استاد را لمس کرده؟عقل استاد رادیده یا صدایش را شنیده؟هیچ کس جواب نداد.
دانشجو پاسخ داد: پس معلوم میشه استاد عقل نداره. |