سفرت به سلامت پدرم!
حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن،
دل ما برای آغوش ات تنگ است، باور کن!
غافلگیر شدی در دام حوادث...
ولی شمع یاد تو در ذهن ما هرگزخاموشی نگیرد.
چه مظلومانه پرواز کردی و آن روز باران بارید...
آسمان هم برای عروج جانسوزت گریست!
تحویل سال نو چه لحظه ی قشنگی بود کنار تو
بهار دل ما با رفتن تو، رنگ خزان گرفت...
سفره هفت سین ما با نبودنت، سین سکوت گرفت !
چشمهایم از کوچ زود تو، مرثیه ی غم، سر گرفت !
نامت را به درخت انگور حیاطمان گره زدم
که رنگ ِ نگاهت را به آسمان، طاق زند.
صدای خنده ها و تابلوی خاطراتت را
بر طاقچه ی خیالمان، قاب زند.
چه طعم تلخی دارد نان سفره مان بدون تو!
چه نگاه پردردی دارد مادر، به وقت آمدن تو.
سفرت به سلامت پدرم، دل ِ مــریم همسفر توست
به همان کعبه قسم که بهشت است مأمن تو
" دلنوشته از مریم یعقوبی "