تو عزادار حسینی منی
من عزادار افکار بی اندیشه تو
81 میلیارد تومان فقط در یک شب، هزینه ی شام هیئات میشود.
ما بعد از خوردن این نذریهای میلیاردی
آرزوی شفاعت بیمارانی را میکنیم که بدلیل نداشتن هزینه درمان
آرزوی مرگ می کنند...
حسین را نمیشناسم ولی وقتی ازراننده تاکسی خواستم ضبطش را روشن کند گفت:جوان مگه مسلمان نیستی؟امروز روز اول محرم است!!
فکر کنم بخاطر همین کرایه ام را دو برابر حساب کرد!
حسین را نمیشناسم ولی گویا حاجی سر کوچه خوب او را میشناخت ؛که موقع رسیدن هیأت محله پایین فریاد میزد محکمتر طبل بزنید...
حسین را نمیشناسم ولی شاید فردا سراغش را از پیرزن نابینایی که دیشب بوی نذری را فهمید ولی نصیبش نشده بود گرفتم...
حسین را نمیشناسم ولی شاید نشانی اش را از ان مرد میانسالی که در صف چنان باعشق زنجیر میزند ولی مدتهاست که از پدر پیرش که در خانه ی سالمندان است خبر ندارد گرفتم...
حسین را نمیشناسم ولی از دعوای هر ساله ی هردو هیأت بر سر صدای طبل معلوم است که خیلی طرفدار دارد...
دنبال کسی میگشتم تا از حسین برایم بگوید ولی بوی قیمه ی ظهر عاشورا حسابی هوش و هواس همه را به هم میریخت...
حسین را نمیشناسم ولی دختر همسایه ام را میشناسم که دهه ی محرم را دوست داشت چقدر این چند روز آزادانه میپرد...
حسین را نمیشناسم ولی حسینیه های چراغانی را خوب میشناسم.
حسین را نمیشناسم ولی حسینی ها را خوب میشناسم
التماس تفکر