لا اله الا الله.....
بلندتر... لا اله الا الله...
اینارو هرچی نزدیک تر میشی میشنوی... دیروز بت خبر دادن هفتم شه... میری جلوتر زیرمو میگیری از همه بلندتر میگی لا اله الا الله... با چشمای خودت کفن سفیدی که دورم بستنو میبینی...صدای گریه و قرآن همه جا پخش شده...قبرمو میبینی...میبینی دارن منو میکنن زیر خاک... صدای گریه مامانم که میگه فقط یه بار دیگه بم بگو مامان...بابام که میگه میخوام فقط یه بار دیگه قیافشوببینم... یاد کارام میوفتی...غر زدنام...نق زدنام.....گریه هام...خنده هام...خل بازیام...اینکه میرفتم رو مخت ... به خودت میگی ای کاش اذیتش نمیکردم.. یادته گفتم عاشقتم گفتی بس کن.. اما الان باز به کفنم نگاه میکنی...دیگه منو کردن تو قبر...خاک هایی که روم ریخته میشه... مامانم داره خودشو میزنه که بیدار شم... بغضت میشکنه...دلت برام تنگ میشه ...باز نگرانم شی که کجام...باز لوس شم...غر بزنم..,... گریت شدیدتر میشه...اما... شاد باش و همیشه بخند من دیگ رفتم باز بهم نگاه میکنی ...دیگه من نیستم ...زیر یه خروار خاکم..ن روزارو میخواااااااااام ب سلامتی اون روز ک من بمیرم اینطوری.