مناجات یک کرم خاکی با خدا...
خدایا توی این دنیای به این بزرگی و این همه موجود حالا چرا کرم؟
این همه موجود عجیب غریب، آخه چرا کرم؟ نمی شد منو زرافه یا الاغ
خلق می کردی؟
خداییش این هم ایده بود که به سرت زد!!!
نه چشم داریم نه دهن داریم نه دماغ داریم فقط یه لوله درازیم...
فصل جفت گیری که میشه همه حیوونا میرن حالی به حولی می کنن
ما چون تک جنسی هستیم باید بشینیم سماق بمکیم...
صبح ها که از خواب پامی شیم باید همین جور الکی تو خاکا وول بخوریییییم
تا شب مثل احمق ها خسته بیفتیم بخوابیم. خدایا ناشکری نمی کنم
چون به قول دوستام که میگن برو خدارو شکر کن باز کرم خاکی شدی،
کرم کون نشدی ولی به قول آدما آدم باید یه نگاهی هم به بالا داشته باشه
دیگه!حالا نمیگم دوست داشتم آدم بودم ولی مار که می تونستم باشم.
خودم که چشم ندارم خودمو ببینم ولی بچه ها میگن استعداد پرورش اندام
دارم اگه از مکمل استفاده کنم بعد شیش ماه مار میشم ولی من دوست
دارم مار واقعی باشم...هیی ی ی!!!
چی بگم که هرچی بگم کم گفتم، دیروز یه سری زدم به بیرون خاک
دیدم یه مگسه دست دوست دخترشو گرفته بود و بهش میگفت فردا ببرمت
یه جایی یه گهی بدم بخوری که جیگرت حال بیاد، آقا ما یادمون افتاد که تک
جنسی هستیم همچی کونمون سوخت همچی سوخت که نگو آهان
راستی خدایا ما کرما چراکون نداریم دهن که ندادی بخوریم حداقل یه چیزی
میدادی ادای ریدنو دربیاریم...
ای بابا چی بگم خدا، به شتره گفتن گردنت کجه گفت کجام راسته؟
راستی خدامن به شترم راضیم ها!!