فراموش کردم
اعضای انجمن(461) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
سارینا * (banoyeman-30 )    

دلم برای همه چیز کودکی ام تنگ شده...

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۶/۳۰ ساعت 12:52 بازدید کل: 843 بازدید امروز: 842
 

 _*l* ı |___ __ ___π__ ____ _| ı *l*_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*l* ı |___ __ ___π__ ____ _| ı *l*_
دلم برای همه چیز کودکی ام تنگ شده...

آن پول پس انداز کردن ها و خریدن بستنی و هر چه خوراکی میخواستم با خواهر بزرگتر از خودم....

دلم لک زده برای روزی که دوچرخه سواری را یاد گرفتم در آن کوچه ی خاکی،میان آنهمه

سنگ....برای روزی که نماز صبحم قضا شد و تا ظهر گریه میکردم...بچقدر زود بزرگ

شدم،چقذر دنیا عوض شده...چقدر همه چیز زشت شده...

 

دلم تنگ آن روزهاییست که به شوق آمدن پدر و آوردن اسکیت تمام روز از مادرم سراغ او

را میگرفتم...آن روزهایی که پدرو مادرم با خریدن عروسکی مرا شگفت زده

میکردند....همان عروسکی که همان شعری را میخواند که مادرم به هنگام خواب:

"عروسک قشنگ من قرمز پوشیده تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

تو رختخواب مخمل آبی خوابیده

مامان رفته بازار اونو برام خریده

عروسک من چشماتو وا کن

وقتی که شب شد اونوقت لالا کن"

دلم برای خوابیدن در آغوش مادرم تنگ شده...دلم برای آن روزهایی که مادرم چادر به سر میکرد و همه جا دنبالم میگشت خیلی تنگ شده...برای آن روزها که گاهی3روز خانه نمی آمدم و پیش خاله ام میماندم و هر روزم متفاوت و بیرون از خانه بود تنگ شده...دلم برای پناه بردن به پدرم از دست بچه های بد کوچه تنگ شده،و برای آن قهرمان بازی های پدرم....چقدر همه چیز عالی بود...چقدر همه خوب و مهربان بودند...چقدر همه را دوست داشتم....دلم برای آن روزهایی که هنوز دلم نشکسته بود خیییییییییلی تنگ شده....همه ی احساساتم آن موقع کوتاه مدت بود(چه نفرت چه عشق)و همه ی لحظات خوبم طولانی...اما...اکنون چه؟!همه ی احساساتم طولانی و پایدار شده و لحظات خوبم کوتاه....

 

 _*l* ı |___ __ ___π__ ____ _| ı *l*_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*l* ı |___ __ ___π__ ____ _| ı *l*_

 

دلم برای خانه ساختن بالشهای خانه یمان و حرف زدن با عروسکهایم خیلی خیلی تنگ شده....برای روزهایی که کیکی میخریدم50تومان و با گذاشتن چند کبریت روی آن کیک برای عروسکم تولد میگرفتم...برای همان روزهای که در خاله بازیهایمان دکتر بودم..

دلم لک زده برای بی دغدغه بودن،مثل روزهای خوب کودکی...کجایی کودکی ام؟!دلم برای همه چیزت تنگ شده...

دلم تنگ روزهاییست که با پرتاب بالش ها به طرف تیم مقابل،سرزمینشان را بمباران میکردیم..،همان روزهایی که خواهرم مشق مینوشت من از او میخواستم برایم نقاشی بکشد..یک عروس و داماد!

 

دلم برای آن روزهایی تنگ شده که کلاس اول ابتدایی بودم و وقتی مشق مینوشتم آنقدر

روی دفترم لم میدادم ک مچاله میشد وبعد من با گریه به سوی مادرم میدویدم و او برای

ساکت کردن من دفترم را اتو میکرد...وچقدر خوووووب هم صاف میشد...همان روزهایی

که خواهر یک سال بزرگتر از من همه چیز کلاس اول را به من یاد داد و معلمم مرا به طرف

کلاس خواهرم(کلاس دوم)برد و گفت که من باید به کلاس دوم بروم اما من بخاطر بودن با

دوستهایم به کلاس خودم برگشتم...دلم برای آن صداکشیدن های کلاس اول و زور زدن

برای خواند تنگ شده...برای دوستیهای صادقانه ام دلم تنگ شده

 

 

دلم برای همه چیز کودکی ام تنگ شده.....کودکی ام

 

کجایی؟!!برگرد....میخواهمت....

 

 _*l* ı |___ __ ___π__ ____ _| ı *l*_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*l* ı |___ __ ___π__ ____ _| ı *l*_
این مطلب توسط جلال علی اصغری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۶/۳۰ - ۱۲:۵۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
5
6
1 2 3 4 5 6


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)