استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور
اما درهنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش
که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدت طولانی برگشت....
استاد پرسید : چه اوردی؟؟؟
شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلوتر میرفتم
خوشه های پر پشت تری میدیدم وبه امید پیدا کردن پر پشت ترین
تا انتهای گندم زار رفتم..
استاد گفت: هوس یعنی همین......
شاگرد پرسید: پس عشق چیست؟؟
![](https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRNyjOwb1RNYZzsEjpXLTJN9tB54rtb1thrF9LwgkN5splUe5hz)
استاد به سخن امد که:
به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما یادت باشه
که بازم نمیتوانی به عقب برگردی...
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی برگشت.
استاد از شاگردش پرسید این دفه چه کردی؟؟
او در جواب گفت:
به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی که دیدم، را انتخاب کردم.
ترسیدم که اگر جلو بروم، دست خالی برگردم.
استاد گفت: عشق هم یعنی همین..
واین است فرق عشق و هوس...
![](http://img.parscloob.com/data/media/379/2028655.jpg)
خوشبختی ازان کسی ست که درفضای"شکرگذاری" زندگی کند..
چه دنیا به کامش باشد و چه نباشد..
چرا که خوشبختی چیزی جز ارامش نیست..
و هرکس که این موهیت الهی را دارد خوشبخت است..