دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بیقرار می آید
یک کبوتر شده و از سمتِ
حرمی پر غبار می آید
گرد غربت نشسته بر روی
پر و بال کبوترانة دل
می چکد لاله لاله اشکِ درد
امشب از خلوت شبانة دل
با من ای دل بگو کجا رفتی
که پر از ماتم و شراره شدی
تو چه دیدی در آن دیار غریب
که شکستی و پاره پاره شدی
گفت رفتم به سرزمینی که
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاک آنجا همیشه دلگیر و
آسمانش همیشه شبنم داشت
به خدا رنگ خاک می گیرد
پر و بال کبوتران بقیع
روز ها هم همیشه در آنجا
آفتاب است سایه بان بقیع
نه حرم ، نه رواق ، نه گنبد
نه ضریح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاکیّ
چار مرد غریب و دلخسته
*
در نواحی نوحه و ناله
شعلة بی کرانه ای دارد
نه فقط قبر چار مرد غریب
بانوی بی نشانه ای دارد
این زمین دلشکسته از آهِ
غربت و ناله های مادر بود
همدم اشک های مادرمان
یک بغل لاله های پرپر بود
و در این باغ آتش سرخی
در دل سبز یاسمن گل کرد
شعلة زهرِ کینه ها بین
جگر پارة حسن گل کرد
چند روزی گذشت و خاک بقیع
عطر غمناک اشک و ناله گرفت
و به دست همان کمان داران
بدن یاس رنگ لاله گرفت
این زمین یک زمین ساده که نیست
این زمین خاک غربت آباد است
این زمین دلشکستة داغ ِ
گریه های امام سجاد است
این زمین از تبار اشک و آه
به خدا هر سپیده زائر داشت
آسمانی پر از ستاره از
روضه های امام باقر داشت
خاکهای غریب این صحرا
روزگاری تب شقایق داشت
تا سحر در کبود چشمانش
اشک سرخ امام صادق داشت
این زمین یک زمین ساده که نیست
باغی از داغ لاله و یاس است
در تبِ ناله های محزونِ
مادر بیقرار عباس است
در حوالی این دیار غریب
از غم یار آشنا می خواند
در مدینه کنار خاکِ بقیع
روضة سرخ کربلا می خواند
|