|
سارینا *
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
176 بازدید امروز: 175
این تصویر توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
توضیحات:
چوپانی به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد بر می خاست و کلید بر می داشت و درب خانه پیشین خود باز می کرد و ساعتی را در خانه چوپانی خود می گذراند. سپس از آنجا بیرون می آمد و به نزد امیر می رفت. شاه را خبر دادند که وزیر هر روز صبح به خلوتی می رود و هیچ کس را از کار او آگاهی نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند که در آن خانه چیست. روزی ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید که پوستین چوپانی بر تن کرده و عصای چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانی می خواند. امیر گفت: ای وزیر ! این چیست که می بینم ؟ وزیر گفت : هر روز بدین جا می آیم تا ابتدای خویش را فراموش نکنم و به غلط نیفتم ، که هر که روزگار ضعف به یاد آرد ، در وقت توانگری ، به غرور نغلتد . امیر ، انگشتری خود از انگشت بیرون کرد و گفت : بگیر و در انگشت کن ؛ تاکنون وزیر بودی، اکنون امیری . در آیه 5 سوره فاطر آمده است: بله ، هرکه هستی باش ،چوپان، وزیر یا وکیل، ولی توجه داشته باش : فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الحَیَاةُ الدُّنیَا ... زندگی دنیا شما را نفریبد .
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۲۵ ساعت 15:26
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|