به ما گفتند باید بازی کنید
گفتیم با کی ؟؟
گفتند با تیم دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟
سوت آغاز بازی رو زدن . فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت :
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن
گفتم آخه چطوری ؟؟؟
بازم خندید و گفت : خیلی ساده . فقط پاس بده به من ، باقیش بامن.
پایان آدمیزاد بی خداییست...
نه از دست دادن معشوق
نه رفتن یار
نه تنهایی...
هیچکدام پایان آدمی نیست!!
تنها بی خدایی
آدم را تمام میکند...
همه رو تجربه کردم و تمام نشدم
خدایا تورو خدا هیچ وقت آخری رو تجربه نکنم که اون روز آخر منه ..
|