فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 12454


درباره من
محمد پرهیزی (baran72 )    

رها...

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۲۶ ساعت 20:06 بازدید کل: 123 بازدید امروز: 119
 
پسرک با دلدار
بر لب ساحل رود
زیر آن سایه ی بید
آخرین وعده ی دیدار نهاد
چه خداحافظی غمگینی
در غروبی دلگیر
که نگاه خورشید
برگ را رنگ طلا می بخشید
گرچه در سینه دلش همچون پُتک
پشت هم میکوبید
لیک گامش سنگین
با تُمأنینه قدم برمیداشت
دل او آنجا بود
گلی از اشک ز چشمش بچکید
و در آن چهره ی دلدارش دید
غم سنگین جدا گشتن از او
مشت خود بر دل تنگش میکوفت
زیر لب گفت خدا
که «رها» را من رها نتوانم
و دریغا به جدا گشتن از او
ناگزیرم ولی غمگینم
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۲۶ - ۲۰:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)