استاد قربانعلی وفائیان در قسمت ششم و آخرین قسمت زندگینامه خود چنین گفتند:
زمانیکه به دانشسرای تبریز رفتم، فقط فکر و ذکرم ورزش بود و تبریزی های بامرام، درباره ام شعرها گفتند:
دانشسرا ندیده همچون گلی به عمرش
در گلشن فرح زا هم به صفای ورزش
پروردگار عالم کرده وفائیان را
هم مظهر شرافت هم راهنمای ورزش
ای وفائیان وه که تو بر شمع ، پروانه ای
بر مودب ساختن پروانه، جانانه ای
گر ز عمرم باقی است یک روز دانم قدر تو
چونکه در تاریخ نیست همچون نام تو
تبریزی ها به بنده، محبتها کردند و کلا الان هم بچه های آن زمان که در سن کهولت به سر می برند، به من همینطور ارادتشان باقی است. در آن زمان روز جمعه که می شد، محلات به هم خبر می دادند و می گفتند بریم باغ شمال، وفائیان آبشار میزنه(در والیبال) از زمین نفت بیرون میاد.
همه مربیان و داوران ورزش که شاگرد بنده بودند، نسبت به من باوفا، مهربان، وصمیمی باقی مانده اند به خصوص آقایان غلامحسین کوهی و مجتبی آقایی، در وفاداری و صمیمیت نسبت به من، سنگ تمام گذاشته اند و این دو، در رده بالا و در سطح تیمهای ملی، یار و یاور بنده بودند. سومین آنها هم زنده یاد نصرت اله سریری بود که هر قدر در توان داشت، در عمر کوتاه خود، جبران زحمتهایی را که برایش کشیده بودم نمود و جواب مثبت داد.
همه بچه های ورزشکار من، قدردان و باوفا بودند و هستند. از شاگردان دخترم نیز مرحومه توران شادپور و زهرا حاجوی که هر دو در تیم ملی مربیگری کرده اند، احترام پدرانه نسبت به من قائل بودند. محمدی، قدرت و احد داودی، که مربی تیمهای ملی شده اند، همه شان نسبت به من ارادت خاصی دارند. ما ورزشکاران و پیشکسوتان ورزش، اصولا دو بار می میریم: یکبار مثل همه، دنیای مان را عوض می کنیم، و یکبار هم که نمی توانیم ورزش کنیم! و من هم از ترس مرگ، همیشه مثل جوانان 20 ساله ورزش می کنم.
یادم نرفته خاطرنشان سازم که دختران شهرستان میانه، در دنیا جزو بهترینها هستند و این را صراحتا عرض می کنم با آنکه دنیا را گشتم و مثل بعضی ها نان قرض نمی دهم، و با تمام وجود می گویم که هر کسی از شهرستان میانه ازدواج کند، خوشبخت می شود.
هرقدر نفس داریم و از دستمان برمی آید، به مملکتمان خدمت خواهیم کرد و من به ولله شهرم را با آسمان خراشهای نیویورک عوض نمی کنم. شما دوستان میانه ای شاهد هستید که چندین پست ورزشی مملکت را عهده دار بودم ولی از شهرستان میانه خارج نشده ام و با کمک دوستان تلاش می کنیم که ورزش این شهرستان که سرشار از استعداد جوانان لایق و وطن پرست هستند، به دست نامحرمان نیافتد.
متاسفانه، تربیت بدنی شهرمان را یک عده آدمهای غیر حرفه ای و غیر ورزشی اداره می کنند و اکثر ورزشکاران بنام شهرمان و حتی خود بنده، از دور تماشاچی هستیم. هیچگونه برنامه ورزشی برای خانواده ها وجود ندارد حتی در برنامه های ورزش همگانی و آمادگی جسمانی، به جای صحبتهای ورزشی، شو اجرا می گردد و مجال تبلیغ و راهنمائی ورزشی را از سایرین سلب می کنند. باور فرمائید شومن ورزشهای همگانی بعد از شو خود، برای من 5 دقیقه وقت معین کرد تا در مورد ورزش صحبت کنم.
من و یارانم تلاش خواهیم کرد تا در پارکها، میادین، مساجد، معابر، کوچه پس کوچه ها، مردم فهیم شهرمان را با ورزش همگانی آگاه سازیم و آنان را تشویق نمائیم که این جزئی از وظیفه انسانی مربیان است.
در خاتمه چون همیشه شهر و همشهریانم را دوست داشته و دارم، آرزو می کنم که مسئولین شهرمان با درستکاری و ایمان، به داد مردم برسند و اسلامی بودنمان را با عملمان نشان دهیم امیدوارم همیشه موفق و کامیاب باشید و همه تان را می بوسم.
و سخن آخرم به فرزندم آقای علیرضا نصیرزاده روان شناس محترم اداره بهزیستی شهرستان میانه است که درباره من در این سایت بزرگ میانالی با مدیریت جناب آقای مهندس مهدی عزیزی، برای شما دوستان و کاربران محترم صحبت کردند و گوشه هایی از زندگینامه اینجانب را در اختیار همشهریانم و البته عده ای که بنده را نمی شناختند قرار دادند، تشکر می کنم و آرزو می کنم الگوی جوانمردی و معرفت برای فرزندان این دیار باشند.
خودم را خوشبخت ترین انسان روی زمین می دانم چون هزاران شاگرد وفادار و سرمشق، به جامعه تحویل داده ام که در اقصی نقاط دنیا پراکنده اند که من با تمام وجود به تک تک آنها افتخار می کنم. قربان همه تان برم.
به امید پیروزی فرزندان این خاک و بوم در آنسوی مرزهای ایران زمین و برافراشتن پرچم کشورمان در میادین بین اللملی.
سخن نویسنده:
جناب استاد قربانعلی وفائیان، بنده هم از طرف خودم و جناب آقای مهندس مهدی عزیزی مدیریت محترم سایت میانالی، و همچنین تمامی کاربران دوست داشتنی این سایت، از شما و خانواده محترمتان بالاخص همسر گرامیتان که همیشه یار و یاور شما در راه رسیدن به موفقیتهایتان بودند و هستند، کمال تشکر و قدردانی را بعمل می آورم. شما برای همه ما میانه ایها و ایرانیها، الگویی ماندگار هستید و ما هیچوقت شما را فراموش نخواهیم کرد. از صمیم قلب می گویم که شما با تمام وجود به این مرز و بوم خدمت خالصانه کرده اید و افتخار بزرگی برای بنده نصیب شد تا نقل کننده گوشه هایی از خاطرات ورزشی تان که همه ما میدانیم هریک از آنها برای خود یک کتاب بزرگ و ارزشمند است، باشم. امیدوارم بتوانم نویسنده کتاب زندگینامه شما باشم و این یکی از آرزوهای زندگی بنده است. از خداند منان خواهان و خواستارم هرکجا که هستید، سلامت باشید و سایه پر مهرتان روی سر کودکان، نوجوانان و جوانان ورزش دوست این مرز و بوم گسترده باشد. بر دستان پر مهر و محبتتان بوسه می زنم. شاد و خرم باشید. علیرضا نصیرزاده