فراموش کردم
رتبه کلی: 1959


درباره من
باشیران نعره کشیدیم.باببرها بره دریدیم.با گرگها گشتیم
باکفتران دربیابان خفتیم...
ولی عاقبت اسیر اهو شدیم...

میبوسم میگذارم کنار...چیزاهایی را که ندارم...
دست هایت را.شانه هایت را.چشم هایت را...
همه را...

جسدهای انهایی که میگفتند برایت میمیرند پیدا شد...در اغوش دیگری جان داده اند...

یک صندلی کنار رویاهایم از ان توست...
بروی یا بمانی من به یادتم...

دیروزها ارزو داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد...
اما امروز فهمیدم اتفاق هم بیفتد باید زندگی کرد...

وقتی ی پسر 16ساله با 40کیلو وزن با ی ماشین شاسی بلند بشه مرد رویاها ما همون نامرد باشیم بهتره...

با من صنما دل یکدله کن گر سر ننهم، آنگه گله کن

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران ...

ابری نیست...

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۱۳ ساعت 00:10 بازدید کل: 214 بازدید امروز: 188
 

ابری نیست .بادی نیست.
می نشینم لب حوض:
گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب.
پاکی خوشه زیست.
مادرم ریحان می چیند.
نان و ریحان و پنیر ، آسمانی بی ابر ، اطلسی هایی تر.
رستگاری نزدیک : لای گل های حیاط.
نور در کاسه مس ، چه نوازش ها می ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آرد.
پشت لبخندی پنهان هر چیز.
روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهره من پیداست.
چیزهایی هست ، که نمی دانم.
می دانم ، سبزه ای را بکنم خواهم مرد.
می روم بالا تا اوج ، من پرواز بال و پرم.
راه می بینم در ظلمت ، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج.
پرم از سایه برگی در آب:
چه درونم تنهاست.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۱۳ - ۰۰:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)