مقدمه :
سرزمین آذربایجان با تاریخ و تمدن كهن خود ؛ پستی و بلندی های فراوانی را پشت سر گذاشته است و در این میان آزادیخواهانی به قیام برخاسته اند كه باید یاد و خاطره آنها یرای همیشه زنده بماند و شایسته است كه در مورد این شخصیتهای تاریخی و سالهای مبارزه آنها تحقیقات بیشتری صورت گیرد هر چند مورخان بزرگی نظیر سعید نفیسی و دكتر باستانی پاریزی در مورد بابك مطالب متعددی آورده اند . اما نیاز به توجه و تحقیق بیشتری در این زمینه وجود دارد . در مورد بابك اما همین قدر كافی است كه گفته شود بابك كسی بود كه به مدت 22 سال با خلفای عباسی جنگید و اجازه نداد كه پای آنها به منطقه شمال غرب آذربایجان باز شود .
بتازگی اقداماتی در این زمینه صورت گرفته و هفتم تا چهاردهم تیرماه در میان آذربایجان سرافراز به عنوان هفته «بابك» و دهم همان ماه به نام روز «بابك» نامگذاری شده است.و هر ساله در هفته بابك بویژه در روز دهم تیرماه، سالروز تولد «بابك»، عده زیادی به قلعه بابك می روند كه برفراز قلعه مغرور «بذ» در بخش «كلیبر» از توابع شهرستان اهر واقع شده است و همزمان با هنرمندان و نوازندگان یاد این ابرمرد تاریخ آذربایجان را در آوازهای میهنی و سرودهای اصیل و دینی گرامی می دارند .
زندگینامه بابك خرم دین :
بابك فرزند مرداس در منطقه آذربایجان به دنیا آمد و از همان ابتدای كودكی نشانههای نبوغ و دلاوری را از خود نمایان ساخت. وی رسم آزادگی و عیاری را افزون تر از نوجوانان روزگار خود آموخت تا واقعه ای را تاریخ رقم زند كه همواره جاودان خواهد ماند .
باید خاطر نشان ساخت كه دورانی كه بابك در آن میزیست، از دوره های پر تلاطم تاریخ آذربایجان بوده است دوره ای كه آكنده از حیله، كینه و ستم بود. دوره ای كه در اثر حاكمیت ستمگرانه خلفای عباسی در بغداد از یك سو و ستم اشراف و خوانین محلی، از سوی دیگر ؛ تودههای مردم در سختی و فشار كمرشكنی قرار داشتند.
هر چند در طی بیش از دو قرنی كه اعراب بر آذربایجان تسلط یافتند و تا اواخر سده دوم هجری، قیامهای مردمی بزرگ و البته ناموفقی از جانب كسانی چون «ابومسلم خراسانی»، «سنباد»، «حمزه بن آورك» و «استاد سیس» صورت گرفته بود اما این قیامهای پراكنده راه به جایی نبرد و همچنان ظلمهای خلفای اموی و عباسی وقیحانه و بی رحمانه ادامه داشت و همه قیامهای آذربایجان ستمدیده و تحقیر شده نافرجام باقی ماند .
ناامیدی تمام اقوام فلات آذربایجان را دربر گرفته بود شدت ظلم و تبعیض حاكم بر جامعه به حدی بود كه دهقانان و پیشهوران در تنگنا قرار داشتند و در چنین شرایط اسفباری بود كه مردم نواحی شمال غرب ( آذربایجان ) كه بیش از پیش در معرض ظلم و تعدی مأمون و معتصم این دو خلیفه ددمنش عباسی قرار داشتند. به اطراف آتشی گرد آمدند كه جاویدان فرزند شهرك، آن را بر فراز كوهستانهای «اردبیل» (اورتابئل) برافروخته بود. و این سببی شد كه بابك خرمدین نیز به حلقه این مبارزان بپیوندد .
بابك پس از مرگ " جاویدان" در سال 200 هجری قمری جانشین وی شد و این نقطه عطفی در تاریخ آذربایجان و خاورمیانه بود چون برخی مورخان را اعتقاد بر این است كه همین آغاز پیشوایی «بابك خرمدین» بر پیروان «جاویدان» تاریخ منطقه را در مسیری دیگر قرار داد. عظمت اندیشه، مردانگی بی بدیل، صداقت بیان، قدرت اراده و نیرومندی جسم او پیروان «جاوید» را به گونهای متحول كرد كه بیشتر اقوام ساكن نواحی شمال و غرب و سایر اقوام ساكن در فلات آذربایجان و حتی قفقاز و سرزمین روم به این جنبش آزادیخواهی پیوستند و اتحاد ایم گروهها باعث شد به مدت چند دهه خواب راحت را از چشم خلفای ستمكار عباسی سلب كرده و آسایش را از كاخ های آنان بگیرد . و زمینه سقوط عباسیان را فراهم آورد . و تاثیر چنین تحولاتی در تاریخ منطقه خاورمیانه بخوبی روشن است.
تاثیری که بابک بر سایر ملل داشته است :
آوازه دلیری های و رشادت های بابك و یارانش فراتر از منطقه رفت و سب شد ماجرای قیام خرمدینان در قالب افسانههایی سحرانگیز از شبه قاره هند تا قلمرو رومیان و از جزیره العرب تا سرزمین اسلاوها نیز گسترش یابد . هر چند فرجام بابك بدلیل خیانت عده ای چون افشین بسیار تكان دهنده و تلخ بوده است اما باید بخاطر آورد كه وی در اوج شرف و مردانگی ، جان خود را همچون همرزمان دیگر خود برای اعتلاء و شرف آذربایجان فدا كرد .
تاثر انگیز است كه آذربایجان آنقدر كه از جانب خیانتكاران خودی آسیب دیده است توسط دشمن خارجی مورد تهدید واقع نشده است و نمونه آن ماجرای افشین است كه به رغم ایرانی بودن، برای كسب قدرت و مقام ؛ ذلت خدمت معتصم خلیفه سفاك و ظالم عباسی را به جان پذیرفت و برای خوش خدمتی به خلیفه و تسلط بر خراسان ؛ با خدعه و نیرنگ بابك را اسیر كرد و او را از اوج كوهستانهای پر افتخار بذ به قصرهای پر از نیرنگ بغداد روانه كرد. آنگاه به دستور معتصم، در حضور درباریان و خود خلیفه، به ترتیب دستها و پاهای بابك را از تن جدا كردندو او را مثله كردند تا جان سپرد .
می گویند که بابك پس از قطع دست راستش با دست چپ خون دست راست را بر چهره خود مالید و تمام صورتش را گلگون از خون كرد. معتصم میپرسد، دلیل این كار چیست؟ بابك پاسخی داد كه بعد از 1200 سال هنوز استدلال محكم مردی و مردانگی و آزادی و آزادگی است. من با خون، سیمای خود را سرخ كردم تا فکر نکنی که ترس از مرگ، باعث شده که رنگ صورتم زرد شود. و عجیب اینکه این داستان مرا به یاد حلاج می اندازد که او هم در عرصه خود تمام بود و جرمش این بود که اصرار هویدا می کرد !
یــــــــــــــــــــــــــــاشاسین آتابــــــــــــــــابک
همانا سجده کردن در مقابل مردانگی چنین مردی وظیفه هر آذربایجانی و تورک است.