در کودکی پاکن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم .
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش دردداشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترهایمان ار کاه بود
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
با وجود سوز سرمای شدید
ریز علی پیراهن اش را می درید
کاش می شد باز کوچک می ...
تاریخ درج:
۹۴/۰۷/۱۷ - ۱۳:۴۳ 4 نظر , 270
بازدید