فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 17953


درباره من
لااقل یک روز کودک میشدیم
در کودکی پاکن هایی زپاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم . کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش دردداشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفترهایمان ار کاه بود تا درون نیمکت جا میشدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم با وجود سوز سرمای شدید ریز علی پیراهن اش را می درید کاش می شد باز کوچک می ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۷/۱۷ - ۱۳:۴۳ ( 4 نظر , 278 بازدید )
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (0)