تاریخچه مردمان کرد وکردستان...................................................
کردها یکی از اقوام ساکن خاورمیانه هستند که در غرب آسیا و در بخش غربی فلات ایران زندگی میکنند. کردها به زبان کردی، از شاخه غربی زبانهای ایرانی سخن میگویند.
کردستان نام یکی از ایالات ایران بوده است. در جنگ چالدران که بین نیروهای شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی در سال ۱۵۱۴ میلادی انجام گرفت بر اثر شکست ایران، بخشی از کردستان از ایران جدا شد و نصیب عثمانی گردید (کردستان عثمانی).
امپراتوری عثمانی سالها چون ابرنیرویی بر گوشهای از جهان دربرگیرندهء سرزمینهای عربی،آسیای صغیر؛ بالکان فرمان راندند تا اینکه با پایان جنگ جهانی اول و نابودی امپراتوری عثمانی متصرفات آن: (کردستان عثمانی)، سرزمینهای عربی، آسیای صغیر و بالکان تدریجا مستقل گردیدند.
(کردستان عثمانی)، در نقشه جغرافیای امروزی در سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه قرار میگیرد. (البته در این کشورها هم همه نواحی «کردی» کاملاً کردنشین نیستند و اقوام غیرکرد هم در آن سرزمینها سکونت دارند.
بیشتر تاریخ شناسان پر آوازه براین باورند که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند.«اگر کردها نوادگان مادها نباشند، پس برسر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمدهاست و این همه قبیله و تیره مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟» (مینورسکی ۱۹۷۳)
بسیاری از پژوهشگران، از جمله «تئودور نولدکه» خاورشناس بزرگ آلمانی، معتقدند که اگر روزی زبان مادی درست شناخته شود، بدون شک خویشاوندی بسیار نزدیکی با زبان پارسی باستان خواهد داشت، به نظر برخی از دانشمندان قبایل ماد و قبایل پارس همزبان بوده و هر دو به یک گویش سخن میگفته اند. ولی تاکنون متاسفانه از مادها حتی یک اثر مستند در دست نیست.
در حال حاضر چنین فرض میشود که کردها بخش اصلی بازماندگان اقوام بومی خاورمیانه و مادها هستند و به زبان کردی، مربوط به شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی سخن میگویند. این نکته که که زبان کردی بازمانده زبان ماد است، و التزاما کردهای امروزی هم استمراری از مادهای باستان هستند، تا زمانی که زبان مادی بدرستی شناخته نشده، کماکان یک فرضیه باقی میماند.
در کتیبههای سومری ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد از کشوری به نام «کاردا» نام برده شدهاست. این اقوام همان قومی بودند که به گفته گزنفون مورخ یونانی راه را بر تیگلاث پیلسر شاه آشور که با قبایل گوتی در حال جنگ بود بستند و لشکر کشی او را به سوی دریای مدیترانه متوقف ساختند گزنفون این قوم را کاردو مینامد. [1]
منطقه امروزی کردستان عراق در دوران باستان بخش اصلی امپراتوری آشور را تشکیل میداد. آشور بانیپال در سال 633 پ م در گذشت. شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ داد. هوخشتره در سال 614 پ م از کوه های زاگروس گذشت و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر اشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، نبوپلسر پادشاه بابل به دیدار هوخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال 613 پ م شاه آشور در نینوا بود و این شهر نیز در سال 612 پ م تسخیر شد. نبوپلسر رهبر بابلیها به همکاری با ماد روی اورد.
کردها بخشی از بازماندگان اقوام بومی خاورمیانه و مادها هستند. مادها پس از ورود به زاگرس اقوام بومی آنجا یعنی کاسیها و لولوبیان (در لرستان) و دیگر اقوام آسیانی را در خود حل کردند و زبان ایرانی خود را در منطقه رواج کامل دادند.
در دورههای بعدی این منطقه بخشی از امپراتوریهای هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت.
بنا بر نوشتههای تاریخ نویسان و جغرافی دانان مسلمان، از قبیل بلاذری، طبری و ابن اثیر قبایلی که بعداً به نام کرد شناخته شدند بیشتر نواحی شرقی رود بوتان و کرانههای شمالی دجله را تا نواحی جزیره (جزیره ابن عمر) متصرف شدند.
بر طبق برخی منابع فارسی که تعریفی سنتی از این واژه میدهند آنها گروهی از گوردها یا گردان به معنی پهلوان و قوی هیکل یا جنگجوی بی باک بودند و نام گرد در شاهنامه هم از همین خانوادهاست گرد بعدها در زبانها برای راحتی تلفظ و یا در زبان عربی به کرد تبدیل شدهاست. کورد همچنین میتواند به معنی پسر تعبیر شود.
به موجب تاریخ شرفنامه بدلیسی، قدیمیترین قبایل کرد باجناویها و بوتیها هستند که این نامها به دلیل سرزمین باجان و بوتان بر آنها نهاده شدهاست.
تا دورهای نه چندان دور مردمی که به زبان کردی کرمانجی (زبان اکثر کردها) سخن میگویند و در آناتولی ساکن هستند خود را کرمانج مینامیدند و نام کرد در میان ایشان چندان رواج نداشت.
مردمی که به زبان زازا صحبت میکنند یعنی زبانی که برای دیگر کردها زیاد قابل فهم نیست نیز بر دو دستهاند برخی خود را کرد معرفی میکنند و برخی خود را دارای هویت قومی متفاوتی میدانند. شرفالدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرف نامه خود با افزودن ولایت لرستان یک جا ذکر میکند و در شرفنامه سرزمین لرستان و قوم لر را با کردها یکی میشمارد.
تمام کردستان تا سال ۱۵۱۴ میلادی یکی از ایالات ایران بود. در جنگ چالدران که بین نیروهای شاه اسماعیل اول صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی در سال ۱۵۱۴ میلادی انجام گرفت بر اثر شکست ایران، بخشی از کردستان از ایران جدا شد و نصیب عثمانی گردید (کردستان عثمانی).
برخی هم مانند مصطفی بارزانی با اعلام این نظر که «هرکجا کرد زندگی میکند، آن جا ایران است»
همواره بر پیوند ناگسستنی تاریخی و نژادی کردها با دیگر ایرانیان تاکید داشت
جمعیت و پراکندگی
به علت اینکه آمارگیری دقیقی از جمعیت کردها انجام نگرفته تمام آمارهای ارائه شده تخمینی هستند. بنا به برآوردهای غیررسمی جمعیت و مساحت این منطقه به طور تقرییبی 35 میلیون نفر در سال ۲۰۰۳ در منطقه ای به وسعت ۱۹۰۰۰۰ کیلو متر مربع است. برخی جمعیت و مساحت آن را ۳۰ میلیون نفر در محیطی به وسعت کشور فرانسه (km² ۵۴۳ ۹۶۵) تخمین میزنند.
ناحیه زیست کردزبانها عمدتاً کوهستانی است که از شرق به وسیله دامنههای شرقی کوههای زاگرس به دریاچه ارومیه منتهی میشود. از این قسمت به طرف جنوب و حد فاصل همدان و سنندج امتداد مییابد. در طرف جنوب هم بعد از دور زدن کرمانشاه، ایلام و بخشهایی ازلرستان و کرکوک به موصل ختم میشود. از شمال به طرف ماردین، ویرانشهر و اورفه امتداد یافته، آن گاه از شمال به طرف ملاطیه و حوزه رود فرات میرود تا به کمالیه میرسد. در قسمتهای شمالی کردستان محدود به کوهستانهای مرگانداغ و هارالداغ است که به طرف ارزنجان و ارزروم امتداد می یابد. البته در تمام مناطق ذکر شده بسیاری اقوام غیر کردزبان نیز زندگی می کنند.
مناطق کردزبان اگر چه کوهستانی است اما همین مناطق کوهستانی دارای درههای وسیع و حاصلخیزی نیز است. کوههای این منطقه در زمستانها پوشیده از برف است و در تابستانها با آب شدن برفها به مانند فرشی سبز رنگ از زیباترین مناطق دیدنی جهان میشود. چراگاههای آن که در دورانهای دور پرورش دهنده اسبهای مادی بودهاند امروزه نیز برای چرای گوسفندهای عشایر و ایلات کرد از اهمیت به سزایی برخوردارند. به طور کلی از بدو تاریخ کوههای بالای میانرودان مسکن و جایگاه مردمی بودهاست که با امپراتوریهای جلگهها یعنی امپراتوریهای بابل و آشور و گاه آنها را شکست میدادهاند.
کردی که اکثر کردها در (ترکیه, ایران , عراق و سوریه) با آن صحبت میکنند زبان ادبی و نیمه رسمی به شمار میرود و در کشور عراق از زمان اشغال قوای انگلیس تا کنون در مدارس تدریس میشود خود به دو بخش تقسیم میشود:
کرمانجی شمالی یا اصطلاحا کرمانجی
کرمانجی جنوبی یا اصطلاحا سورانی
کرمانجی شمالی گویش کردهای شمال خراسان، ناحیه مرزی ایران و ترکیه,روستاهای تکاب وشاهیندژ، آناتولی شرقی و شمال عراق است. از لحاظ جمعیتی اکثر کردها با یکی از دو لهجه فوق صحبت میکنند. گویش زازا که در قسمت کوچکی از کردستان ترکیه بدان تکلم میشود.
گویشهای اورامی، ایلامی، کرمانشاهی، کلهری، کلیایی، پیروندی، لکی، فیلی (و یا پهلی) در کردستان ایران تکلم میشوند
دین و مذهب
از لحاظ مذهبی اکثریت کردها مسلمان (و پیرو اهلسنت) هستند. در استانهای کرمانشاهان، ایلام و بخش اعظم لرستان ایران نیز جمعیت قابل ملاحظه کرد شیعه زندگی میکنند. البته در بین کردها نزدیک به ۵۰ هزار خانوار و شاید بشتر یزیدیانی هستند علاوه بر این گروهی نیز که به یارسانیا سلسله اهل حق معروفند در بین کردها هستند. بقیه کردها مسیحی یا یهودی هستند.
نواحی کردنشین ایران جزو نواحی نسبتاً محروم این کشور است. در پی جنگ بین سازمان (کومله و حزب دموکرات کردستان ایران) و حکومت ایران در فاصله سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳، حکومت ایران تاکنون بر قسمتهای کردنشین این کشور مسلط بودهاست. نواحی کردنشین ایران شامل نیمه غربی استان آذربایجان غربی و همچنین استانهای کردستان، کرمانشاه، ایلام و بخشهایی از لرستان است. این بخشهای لرستان شامل شهرهای کوهدشت، نورآباد، الشتر، زاغه و چغلوندی است. در قسمتهایی از استان خراسان شمالی و قسمتهایی از خراسان رضوی نیز مناطقی وجود دارند که (بخشی از) مردم در آن مناطق به زبان کرمانجی صحبت میکنند که از این میان میتوان به مناطق: اسفراین، بجنورد، شیروان، قوچان، درگز، چناران و باجگیران اشاره نمود. مردم کردتبار این مناطق بنا به روایت تاریخ زمان نادرشاه افشار از منطقه ترکیه کنونی به این نواحی برای محافظت از قلمرو نادرشاه کوچ داده شدند و بنا به روایتی دیگر شاه عباس آنان را به خاطر تضعیف سرکشی خانهای کرمانجی و استفاده از آنان در مقابله با حملات بی امان ازبکان به خراسان بزرگ کوچاند
تدریس زبان کردی در مدارس دولتی بلامانع است و طبق قانون اساسی ایران تدریس ادبیات زبانهای قومی از جمله زبان کردی در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است (اصول پانزدهم و نوزدهم) ولی در عمل تا امروز انجام نیافتهاست (البته عملی شدن این بستگی به خود مردم محلی دارد، و نه سازماندهی دولت مرکزی، چون زبان رسمی ایران فقط زبان فارسی است، ولی هیچ قانونی اقوام مختلف ایران را از تعلیم و گسترش زبان بومیشان بازنمیدارد). همچنین در ایران تأسیس و انتشار رسانههای همگانی به زبانها و یا گویشهای منطقهای کاملاً آزاد است.....
بنیان های تاریخی کردها.......................................................................
علمای تاریخ و نژاد بر استواری این رأی که تیرههای « کرد» از اصیلترین تیرههای ایرانی هستند اتفاق نظر دارد.
به عقیده زبانشناسان، زبان کردی با لهجههای گوناگون آن، ضمن آن که خود یکی از فروع زبان کهن ایرانی است، با فارسی رایج، در الفاظ و معانی، قرابت و پیوستگی بیمانندی دارد. به طوری که بیشتر واژههای دو زبان، هم در ریخت لفظ و هم در ساخت معنی، از یک ریشهی مشترک مشتق میگردند. از سوی دیگر آن دسته از واژگان باستانی که در زبان کردی به کار میرود، میان دیگر تیرههای ایرانی، چونان گیل، تات، پشتون، تاجیک و... همچنان بکار گفتار میآید.
آیینهای ایرانی، مانند نوروز، مهرگان، و سده، میان کردان با شکوه بیمانندی برپا میگردد و از تقدسی ویژه برخوردار است تا امروز هم در میان گروههای بزرگی از کردان که به فرقههای کهن دینی این سرزمین منسوبند، ردپای بسیاری از باورهای «مغانی»، «مزدکی»، «زروانی» و «مانوی» دیده میشود که نمادی از اعتقاد مشترک باستانی آنان با کیشهای ملی ایرانی میباشد.(1)
از این گذشته روایات تاریی، طایفه مغان، نگهبان دین باستانی ایران را از قوم ماد، یعنی از تیره کردان معرفی میکنند. وجود آتشکدهی بزرگ «آذرگشنسب» در تخت سلیمان که آتش مقدس آن بیش از هزار سال خاموشی نگرفت، این نظر را تقویت میکند.
به گواهی تاریخ از همان آغاز که سرنوشت مشترک و تاریخی اقوام ایرانی رقم زده میشود، کردان نقش بنیادینی در شکلگیری محتوم آن داشتهاند. چنان که در جنبش بزرگ ایرانی نژادان آریایی برای جای گیری در بخشهای باختری و جنوبی فلات ایران، کردان به همراه پارسیان پیش آهنگ دیگر ایرانیان بودهاند. دولت بزرگ ماد که نخستین دولت ایرانی پایه گرفته بر فلات ایران بود، «کرد» شمرده میشد. زیرا که مادها، اسلاف کردها هستند. کورش که توانست آرمان مادها را تحقق بخشد و فلات ایران را به زیر یک پرچم درآورد، از سوی مادر نسبت به کردان میبرد. اردشیر بابکان بنیانگذار دولت بزرگ ساسانی که نسبت به بازرنگیان میرساند، کردتبار به شمار میآمد.
روایتهای تاریخی به روشنی مینمایند که طایفهی «بازرنگیان» فارس از تیره کردان آن سرزمین بودهاند، همانگونه که طایفهی شبان کاره هم که از اواخر دورهی آل بویه طی چند سده در قسمتی از سرزمین فارس صاحب قدرت و شوکت بودند، از تبار کردان فارس به شمارند.تیرهی ایرانی نژاد کرد در طول تاریخ نه تنها سرنوشت مشترک با دیگر تیرههای ایرانی نژاد فلات ایران داشته است، بلکه در دورههایی از زندگی ملت ایران با بردوش کشیدن رسالت راهبری جامعهی بزرگ اقوام ایرانی، توانسته است شکوهمندترین دوران سرافرازی تاریخ ایران را نیز پدید آورد. کششهای تاریخی این سرنوشت مشترک سبب شده است که حتا در دوران تجزیهی سرزمینهای کردنشین از ایران (چه به هنگام تسلط جبارانهی امپراتوری عثمانی و چه در زمان حکومت غاصبانهی دولتهای مخلوق استعمار بر این سرزمینها)، فریاد آزادگی بخش وحدت خواه مردم کرد برای پیوند با میهن بزرگ جامعهی اقوام ایرانی خاموشی نگیرد.
امپراتوری عثمانی، از زمره حکومتهایی بود که پس از حکومت تازیان، «دین» را ابزار کشورگشایی و سرکوب ملتها و اقوام دیگر قرار داده بود.
به گفتهی فردوسی:
زیان کسان از پی سود خویش
بجویندو دین اندر آرند پیش
در این میان، تنها مانع برابر به بردگی کشاندن ملتها به نام دین از سوی امپراتوری عثمانی، ملت ایران بود. از این رو، امپراتوری مزبور نه تنها با ملت ایران بلکه با همهی وابستگان نژادی و فرهنگی ملت ایران، در ستیز بود. قتلعام مکرر شیعیان و سرکوب بیوقفه کردها، از چنان دشمنیها ریشه میگرفت.
با پیروزی انقلاب عثمانی در سال 1908 میلادی، «ترکهای جوان» صحنه گردان امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان امپراتوری شدند. تداوم اندیشهی آنان در قالب «حکومت کنونی ترکیه» موج تازهای از دشمنی و تهاجم بر ضد تیرههای وابسته به ملت ایران را در پی داشت.
بدین سان، در آستانهی فروپاشی امپراتوری عثمانی و زایش حکومت ترکیه، «شوونسیم نژادی» جایگزین «شوونیسم مذهبی» شد. نماد این سیاست تهاجمی نژادگرایانه، جعل اندیشهی «پان ترکیسم»، از سوی ترکهای جوان بود که تا به امروز نیز همهی حکومتهای حاکم بر ترکیه، میراث خونین آن را به دوش میکشند.
اگر در گذشته، امپراتوری عثمانی( دین) را ابزار سرکوب قرار داده بود، دولتهای ترکیه در قالب اندیشهی نژادگرایانه، سیاست قومکشی و پاکسازی نژادی را به مورد اجرا گذاردهاند.
از آشکارترین تظاهرات سیاست مزبور. قتل عام بیش از 5/1 میلیون از هم فرهنگان، هم تاریخان و هم ریشگان ارمنی ما در 24 آوریل 1915 (پنجم اردیبهشت ماه 1294 خورشیدی) و کوشش در زدودن هویت اصیل کردها، زیر نام «ترکان کوهستانی» است.
در آغاز، برخورد کردهای سرزمینهای تجزیه شده برابر تبلیغات و اقدامات نژادگرایان «ترک»، شکل فرهنگی- سیاسی داشت. بدینسان کوشش بر این بود تا بیشتر بر هویت تاریخی و ایرانی و آریایی کردها تاکید شود. اما به زودی با افزایش فشار توام با خشونت و کشتار برای «ترک ساختن» کردها و کردستان، مقاومتها عمق بیشتری یافت. بدینسان مبارزه برای دفاع از حقوق تاریخی و نژادی کرد، به صورت خیزشهای مسلحانه در گوشه و کنار کردستان، ظاهر شد. مبارزات مسلحانه «شیخ سعید هرتوشی» و «سید عبدالقادر نقشبندی» از اقطاب فرقه نقشبندی در اواخر دوران عثمانی را میتوان از مهمترین هستههای اولیهی این مقاومت و خیزش مسلحانه نام برد.
به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول و ایجاد حکومتهای به اصطلاح عربی از سوی استعمار انگلیس و فرانسه بر پهنهی متصرفات امپراتوری مزبور در خاورمیانه، دامنهی تجاوز بر کردها نیز گسترش یافت. این بار در کنار عنصر ترک، عنصر عرب نیز دستاندرکار اجرای «سیاست سرزمین سوخته» و «نسل کشی» کردها شد. برابر شدت یافتن «کردستیزی»، دولتهای استعمارگر و حکومتهای دستنشاندهی آنان، مقاومت رهایی بخش و نبرد مسلحانه کردها نیز به سر تا سر کردستان اشغالی گسترده شد.
در این میان رستاخیز آزادگی بخش ایرانی نژادان کرد در قلمرو کشور استعمار ساخته عراق به سبب پیوندی که از آغاز با مبارزات ضد استعماری شاخه دیگری از وابستگان فرهنگی ایران یعنی شیعیان آن سرزمین داشت، از برجستگی ویژهای برخوردار میباشد. خیزش گران «کرد» و قیامگران شیعه (دو شاخهی نژادی و فرهنگی وابسته به ملت بزرگ ایران)، در مواقع بسیار و با همآهنگ کردن مبارزات بر ضد استعمار انگلیس و حکومت دست نشاندهی بغداد، قیامهای عمومی و فراگیری را در سرتاسر عراق برپا کردند. چنان چه به هنگام قیام شیعیان در اوایل شهریور 1301 خورشیدی بر ضد دولت استعمارگر انگلیس و حکومت دستنشاندهی آن در عراق که شهرهای مذهبی میان رودان و نیز شهر بغداد را فرا گرفت، «شیخ محمود برزنجی» از اقطاب بزرگ فرقه قادری برای کاستن از فشار نیروهای مشترک انگلیس و عرب بر قیامگران شیعه، سرتاسر کردستان واقع در قلمرو عراق را برعلیه آنان شورانید. بدین سان، قیام علیهی سلطهی ظالمانهی استعمار، سرتاسر عراق را دربرگرفت. مبارزان «کرد» در این نبردها، ضربات سختی بر نیروهای مشترک انگلستان و عرب وارد ساخت و شهرهای کردنشین بسیاری را از اشغال آنان خارج کردند. شیخ محمود برزنجی در مناطق آزاد شدهی کردستان آن سوی مرز، حکومت «آریایی کرد» را اعلام داشت. اگرچه دولت انگلیس پس از مدتها و با تحمل تلفات بسیار توانست به کمک نیروهایی که از هندوستان آورده بود، قیام عمومی مردم میان رودان را سرکوب کند، اما اقتدار استعمار انگلیس با این قیام دچار آسیب فراوان گردید و از هیبت و قدرت آن نه تنها در «میان رودان» بلکه در شبه قاره هند نیز کاسته شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم، هماهنگی میان جنبش «کرد» و نهضت شیعیان به صورت قیامهای گسترده و عمومی بر علیه نیروهای انگلیس و حکومتزادهی استعمار در میان رودان (عراق) نمایان شد. بر اثر این قیامها و پشتیبانی عمومی مردم، رشید عالی گیلانی در هجدهم فروردین ماه 1319 خورشیدی (7 آوریل 1940 میلادی)، قدرت را در عراق به دست گرفت.
سران حکومت دستنشاندهی بغداد از عراق گریختند، دولت انگلیس با بهرهگیری از نیروهای مستقر در اردن و پایگاههای هوایی خود در عراق، پس از نبردهای خونین بسیار، سرانجام قیام را سرکوب کرد. اما میان رودان و به ویژه مناطق کردنشین این سرزمین همچنان ناآرام باقی ماند.
کردان ساکن شمال عراق، در سال 1319 خورشیدی (1940 میلادی) برای ادامهی مبارزه، حزب هیوا (امید) را بنیان گذاردند. اما کمونیستها که در جریان جنگ دوم، متحد انگلیسها بودند، با نفوذ در صفوف حزب «هیوا» سبب انشعاب این حزب شدند. پس از این ناکامی، گروههای مبارز کرد و برخی عناصر ناسیونالیست جدا شده از حزب هیوا، تشکیلات جدیدی را به نام حزب رزگاری (آزادی) سازمان دادند. در سال 1325 خورشیدی گروههای فعال دو حزب رزگاری و «هیوا» برای تشکیل جبههای واحد، در همایشی گردهم آمده و «پارت دموکرات کردستان» (آن سوی مرز) را، بنیاد نهادند.
همایش به اتفاق آراء ملامصطفی بارزانی رهبر جنگجویان کرد را که در آن هنگام در حال نبرد با نیروهای حکومت بغداد بود، به عنوان دبیرکل حزب جدید برگزید. در بیانیهی این همایش، دفاع از حقوق تاریخی و نژادی تمامی ایرانینژادان و وابستگان فرهنگی آنان در عراق، آرمان مبارزاتی پارت دموکرات کردستان اعلام گردید. به دنبال کنگرهی مزبور، روزنامه خبات (کوشش) به عنوان ارگان رسمی و تئوریک پارت دموکرات کردستان (آن سوی مرز) منشتر گردید. با تشکیل پارت دموکرات کردستان مبارزه علیه حکومت بغداد و سیاستهای تبعیض نژادی، فراگیرتر شد. رستاخیز کردستان (آن سوی مرز) علیرغم همه توطئهها و کارشکنیهای دشمنان به پیروزهای بزرگی در بعد نظامی و سیاسی دست یافت و توانست حقانیت خود را در داخل و خارج عراق بر همگان آشکار کند.
ملامصطفی بارزانی با اعلام این نظر که «هرکجا کرد زندگی میکند، آن جا ایران است» همواره بر پیوند ناگسستنی تاریخی و نژادی کردان با دیگر ایرانیان تاکید داشت.
مجموع جمعیت کرد در آن سوی مرزها، میان 6/19 تا 21 میلیون تن برآورد میگردد:
الف- در قلمروی جمهوری ترکیه: کردهای ساکن قلمرو جمهوری ترکیه، در نشریات آماری و مکاتبات رسمی دولت ترکیه به عنوان «ترکهای کوهستانی»؟!، نامر برده میشوند.
جمعیت کردهای ساکن ترکیه میان 4/14- 3/15 میلیون تن برآورد میگردد. این رقم کمابیش 6/23- 25 درصد از کل جمعیت کشور مزبور را دربرمیگیرکردها در ده استان ترکیه، واقع در خاور و جنوب خاوری کشور مزبور، دارای اکثریت هستند. شهرهای وان، دیار بکر، ارض روم، تبلیس و... در حوزهی سرزمینهای کردنشین قرار دارند. در آمارهای رسمی دولت ترکیه، ارقام واقعی مربوط به جمعیت کردها، منتشر نمیگردد و در بیشتر نشریان آماری ترکیه، نام «کرد» به چشم نمیخورد. و از آنان به نام «ترکهای کوهستانی»، نام برده میشود.
ب- در قلمروی جمهوری عراق: جمعیت کردهای ساکن حکومت عراق که بیشتر در شمال کشور مزبور متمرکزند، حدود 6/5 میلیون تن برآورد میگردداین جمعیت 5/26 درصد از کل جمعیت کشور مزبور را دربرمیگیردشهرهای مهم کردنشین قلمرو حکومت عراق عبارتند از: روانداز، حلبچه، سلیمانیه، کرکوک، موصل و...
پ- قلمروی جمهوری سوریه: بیشتر کردهای ساکن سوریه در سه بر مرزی عراق، ترکیه و سوریه و همچنین در اطراف دمشق ساکن هستند. جمعیت کردهای ساکن کشور مزبور حدود 5/1 میلیون تن برآورد میگردد که کمابیش 9 درصد کل جمعیت کشور مزبور را تشکیل میدهد. بخش قابل ملاحظهای از ساکنان بلندیهای گلان (جلان) نیز کرد هستند.
ت- جمهوری ارمنستان: جمعیت کردهای ساکن قلمرو ارمنستان که بیشتر در بخشهای خاوری جمهوری مزبور ساکناند، کمابیش 250 هزار تن برآورد میگردد. جمعیت این جمهوری در سال 1993 برابر با، 3730000 تن برآورد گردیده است
ث- جمهوری آذربایجان (اران): کردها ساکن این جمهوری در منطقه «لاچین» قرهباغ متمرکز هستند و جمعیت آنان حدود 26 هزار برآورد میگردد.
ج- جمهوری خودمختار نخجوان: در بخش شمال غربی جمهوری خودمختار مزبور، حدود 25 هزار تن کرد زندگی میکنند. جمعیت نخجوان در سال 1995 حدود 306 هزار تن برآورد گردیده است.
چ- لبنان: بیشتر کردهای ساکن لبنان در بخش شمال باختری بیروت ساکناند و جمعیت آنها حدود 100 هزار تن برآورد میگردد. جمعیت کشور مزبور در سال 1995 برابر با 4 میلیون تن برآورد گردیده است.
ح- جمهوری ترکمنستان: کردها در این جمهوری نوخاسته پراکندهاند. در برگهای هویت جمهوری مزبور، ایرانیان و ایرانی نژادان را بیشتر زیر عنوان «کرد» ، ردهبندی میکنند. جمعیت کردهای ساکن جمهوری ترکمنستان، با تعریف بالا، بیش از 500 هزار تن برآورد میشوند. البته همچنان چه گفته شد، در این آمار بیشتر ایرانیان، مردم اران و ... را نیز در برمیگیرد
سرزمین کردستان............................................................
سرزمین کردستان، مجموعه مناطق کردزبان در کردستان ترکیه، کردستان ایران، کردستان عراق و کردستان سوریه است.
استان کردستان یکی از ۳۰ استان ایران است.
منطقه خودگردان کردستان منطقهای خودمختار در بخشی از کردستان عراق است.
کردستان نام روزنامهای کردی است که در سال ۱۸۹۸ در قاهره چاپ میشد.
کردستان نام یکی از بزرگراههای پر تردد و مشهور در شهر تهران است.
کردستان نام اولین وبگاه کردی-فارسی تحقیقات کردشناسی است
سرزمین کردستان
کُردستان با سرزمینی به مساحت 450 هزار کیلومترمربع درغرب آسیا واقع گردیده است. از شمال با قفقاز در مرزهای شوروی پیشین،ازسمت چپ باشرق ترکیه وشمال سوریه وازراست باغرب ایران وشمال شرقی عراق همسایه است.
اهمیت توپوگرافیک کُردستان باکوههای مرتفع آرارت و زاگروس ودیگر رشته کوههای بزرگ وکوچک و درکناردیگر عوامل جغرافیایی مشخص می گردد؛که درطی سالهای متمادی به مانعی بزرگ درراه استحاله ( assimilation)ونابودی ملت کُردازسوی" فتح کنندگان "ظاهر گردید.هم چنین صورتبندی سیاسی_ اجتماعی ،که درسیمای گروهها و دستجات عشایر و فئودالهای کُرد تجسد یافته بود؛ بازدارنده دیگری است، که ساختار و شناسه ی (هویت) کُردرا از خطر فروپاشی قطعی دور نگاه می داشت. ژرفای ژئوپلتیک کُردستان که با وسعت سرزمینی و ساکنان بیش از 35 میلیون ونیزبادرنظر داشت موقعیت حساس و قلمرو ژئوستراتژیکی آن، واقع شدن در مرزهای چهار واحد سیاسی (ایران،ترکیه، عراق ،سوریه) که دارای اهمیتهای معین سیاسی و اقتصادی در مناسبات بین المللی هستند؛ اعتبار ژئوپلتیکی و ژئوستراتژیکی کُردستان را آشکار می سازد.
عامل پویا در چهارچوب همین مفهوم: وجود منابع سرشتی و معدنی، نفت، آهن، مس، کُرم، از کُردستان سرزمینی ثروتمند ساخته است؛که ازابتدای قرن بیستم تمایل وانگیزه کشورهای صنعتی جهان رامعطوف به خود گرداند. "معدن کُروم که دربین راه دیار بکر (لانک)قرار دارد یکی از بزرگترین معادن کُرم جهان است که با بازدهی معادل 832000 تن، ترکیه رادر سال 1967،پس ازشوروی سابق،درمقام دومین تولیدکننده این ماده معدنی قرار می دهد.به گزارش سازمان همکاری های توسعه اقتصادی (OECD)درسال 1967تولید آهن در دیوریگی کُردستان شمالی، بالغ بر 5/1میلیون تن بوده است.استخراج مس دردیاربکردرسال 1970بالغ بریک میلیون تن وتولیدنفت در میدانهای نفتی دیاربکروسیرت به 4میلیون تن رسیده است"
واقع شدن سرزمین کُردستان دربخش فوقانی دو رودخانه بزرگ دجله وفرات بویژه باعمده شدن " مشکل آب" که سالهاست یکی ازعوامل تیره بودن مناسبات سیاسی ودیپلماتیک سوریه وترکیه را شکل داده است؛ فاکتور نیرومند دیگری است که می تواند در آینده نقش واهمیت ژئوپلتیک کُردستان درمناقشات موجوددرخاورمیانه را افزایش دهد. هم چنین باید به قراردادنفتی چشمگیر باکوـ جیجان اشاره کردکه بخش قابل توجهی ازخطوط نفتی ازخاک کُردستان شمالی (ترکیه)می گذرد. تصادفی نیست که جدا از قدرتمند بودن جنبش ملی در کُردستان شمالی بخشی از فشارهای سیاسی و دیپلماتیکی که اتحادیه اروپا بر آنکارا وارد می آورد؛ناشی از وجود بی ثباتی پایداری است که رژیم ترکیه راسالهاست درپیوندبا مشکل کُردهابه خود مشغول داشته است و در راستای امنیت منافع شرکتهای بزرگ نفتی قرار نمی گیرد، که مایل به تنش و بحران در روند انتقال انرژی ازترکیه به اروپا نیستند.
وجود منابع نفتی درکُردستان شرقی (ایران) واقع درنفت شاه کرمانشاه و گسترش منابع سرشتی،ازجمله زمینهای مستعد کشاورزی ودامداری موئلفه های بااهمیت دیگری رادرساختاراقتصادی کُردستان به وجودآورده اند. اکتشاف نفت درشهرهای کرکوک وموصل واقع در کُردستان جنوبی (عراق) وویژه گیهای آن،ازجمله ارزان بودن و نیز تنشها و بحرانهای دامنه دار در مناسبات بین المللی درپایان جنگ اول جهانی ،لندن و انکارا را بر سر تصاحب نفت کُردستان رویاروی هم قرارداد.
جنبشهای ملی کُردها در عثمانی
با عقد پیماننامه لوزان در 24 ژوئیه 1923 و توافقات بعدی میان ترکیه و بریتانیا مبنی "بر واگذاری 10درصد از درآمد نفت کرکوک به دولت ترکیه" ، کمال مصطفی از دعاوی ارضی در کردستان عراق، از جمله شهر کرکوک چشم پوشید. یکی از دلایل مهم و بارزی که بریتانیا و فرانسه را از دنبال کردن استقلال و یا خودمختاری کُردستان بازداشت توافق با ترکیه درباره نفت کرکوک بود؛ که قرارداد لوزان را ممکن ساخت. در این قرارداد کُردستان به فراموشی سپرده شد و از مواد، 63،و 64 پیمان سه ور که در 10 اوت 1920 انعقادیافته بود نامی برده نشد. در ماده 62 پیماننامه سه ور به صراحت از خودمختاری کُردستان سخن گفته می شود.
"ماده 62. کمیسیونی که در قسطنطنیه اجلاس خواهد کرد وبه ترتیب مرکب از سه عنصر منصوب دولتهای بریتانیا و فرانسه و ایتالیا خواهد بود، ظرف شش ماه از (تاریخ) به اجرا درآمدن پیمان حاضر طرحی را برای خودمختاری مناطق کُردنشین واقع در شرق فرات، جنوب مرز جنوبی ارمنستان،که بعدا ًمعین خواهد شد، و نیز مناطق، واقع در شمال مرز ترکیه با سوریه و بین النهرین، به نحوی که درماده 27،2)و3)مشخص شده است،تهیه و تنظیم خواهد کرد."
تلاش جامعه روشنفکری کرد در پایان جنگ جهانی اول، که در راستای بهبود شرایط سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی کُردستان صورت می گرفت با ناکامی و دلسردی مواجه گردید. جنبشهای ملی مسلحانه در بخشهای شمالی کُردستان، جنبش شیخ سعید پیران (1925) شیخ محمود برزنجی در کُردستان جنوبی (1919ـ 1922) سمکو در کُردستان شرقی (1920) نتوانستند مشکل کردها را به مسئله ای بین المللی تبدیل کنند، که طرح و حل و فصل آن ـ جدا از توانمندیهای درونی جنبش آزادیخواهانه کُردها ـ در چهارچوب معادلات و مناسبات جامعه جهانی قابل فهم و درک ژرفتری باشد.
اولین جمهوری کُردستان،که کردستان سرخ نام گرفت،در فاصله سالهای 1923ـ 1926 در درون جمهوری سوسیالیستی آذربایجان استقرار یافت اما به دلیل فشارهای سیاسی دولت ترکیه که توانسته بود قیام شیخ سعید پیران را سرکوب کند و نیز تضییقات ناسیونالیستهای آذربایجان شوروی باشکست روبرو گردید .*
در سال 1946 درشهر مهاباد جمهوری مهاباد با پشتیبانی شوروی سابق تاًسیس و بعداز یازده ماه بوسیله دولت قوام و همکاری سیاسی ودیپلماتیک دولتهای بریتانیا وآمریکاسرنگون شد. عوامل متعددی که به بروز و ناپدیدشدن جمهوری کُرددستان منجرگردید را می توان به فاکتور داخلی (ضعف جنبش دمکراتیک در ایران به شکل عام و به شکل ویژه سست بودن پایه های اجتماعی ساختار سیاسی دولت،عدم گسترش و نفوذ جمهوری در بخشهای و مناطق کُردنشین کُردستان شرقی، هم چنین بافت شکننده و عقب نگاه داشته شده فرهنگی کُردستان) و نیز باید به فاکتور خارجی که نقش بسیار بزرگی در سیر رویدادهای کشور ایفا کرد و به عاملی تاًثیر گذار در ایجاد و سپس ناپدیدشدن جمهوریهای کُردستان و آذربایجان تبدیل گردید؛ اشاره کرد. تغییر تناسب نیرو در جهان که به سود دشمنان جمهوری کردستان دگرگون میشد، پشتیبانی بین المللی از دولت جوان کردستان راکه در وجود سیاست خارجی دولت شوروی تجسد یافته بود را نگران و دچار تزلزل می ساخت. این نگرانی و دگرگونی در نامه ستالین به میرجعفر پیشه وری رئیس جمهور آذربایجان جنوبی و در اثنای آماده شدن حمله ارتش شاهنشآهی ایران به کردستان و آذربایجان رابه روشنی می توان دید. ستالین در نامه مورخ 8 مای 1946 به پیشه وری می نویسد: "آمریکائیها و انگلیسیهابه ما گفتند،اگر ارتش شوروی می تواند در ایران بماند چرا باید ارتش انگلیس نتواند در مصر و سوریه و اندونزی و یونان و سپاه آمریکا در چین و ایسلند و دانمارک باقی بمانند. به این خاطر ما تصمیم گرفتیم که سپاهیانمان را از ایران و چین فرا بخوانیم و به این ترتیب بهانه را از دست آمریکا و انگلیس خارج بسازیم و جنبش آزادیخواهی را در مستعمرات گسترش بدهیم و با این شیوه سیاست آزادیخواهانه خودمان را مشروع و تاًثیر گذار بسازیم
به این ترتیب جمهوری کُردستان که ادامه و تبلوری از خواستها و آمال دیرینه و سرکوب شده کُردها بود، قربانی تضادها و کشمکشهای جامعه جهانی گردیدکه در مفهوم جنگ سرد چهره نموده بود. قرارداد الجزایر در سال 1975 باردیگر جنبش ملی کُرد را اینبار در جنوب کُردستان تقریباً به همان دلائلی که جمهوری کُردستان را نابود کرده بودبروزکرد و باردیگرنشان دادکه منافع ملی جنبش کُردستان هماهنگ وموازی منافع ستراتژیکی قدرتهای بزرگ جهانی و ساختارهای سیاسی حاضر در جهان معاصر، که با تضادها و کشمکشهای دائم تصویر می شود منطبق نمی گردد.
اجزای متفاوت سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در کُردستان
پیشینه سیاست خارجی واشینتگن نسبت به حق ملتهادرانتخاب شیوه زندگی از سوی ویلسون رئیس جمهور امریکا درپایان جنگ جهانی اول درسال 1920 در چهاره ماده منتشرگردید. درماده دوازده از "ملتهای تحت ستم دولت عثمانی" سخن به میان می آید،که شامل کُردها و ارمنیهایی میگردد.
تحولات سیاسی واقتصادی درخاورمیانه وتضادهای ناشی ازدوقطبی بودن جهان، دولت ترکیه رابه پایگاه و مرکز مطمئن و قابل اتکایی دررویاروییهای امریکاوغرب باشوروی قرار می دادوتنش درسیاست داخلی وخارجی ترکیه ازنقطه نظرآمریکا وغرب به جبهه ضد شوروی آسیب می رساند.به همین دلیل آمریکا وغرب ازجنبش ملی کُرد در ترکیه حمایت نمی کردند.الحاق ولایت موصل به کشور تازه تاًسیس عراق درنیمه اول قرن بیستم ازسوی بریتانیا باموافقت آمریکا صورت پذیرفت، که سهم قابل توجهی ازدرآمد نفت شهرکرکوک درازای موافقت کاخ سفید به این کشورواگذارگردید.دولتهای بعدی آمریکادر ایجادپیمانهای منطقه ای(سعدآباد،بغداد)که در چهار چوب جنگ سردارزیابی می شوندنقش چشمگیری برعهده گرفتند.سویه سیاست خارجی هرکدام ازشرکت کننده گان در پیمانهای مذکور همکاری و جهت گیری مشترک درسرکوب هرگونه جنبش ملی بویژه در کُردستان راشکل می بخشید.
پیمان الجزایر
پیمان الجزایر درسال 1975،که قیام مسلحانه کُردهای جنوبی(عراق)راباشکست روبروساخت ،منافع آمریکا و رژیم شاهنشاهی ایران در منطقه راتاًمین می کرد.فشاربربلوک شرق که دولت البکرـ صدام حسین در عراق جلوه ی بی شکل وناخوشایندآنرامتجلی می ساخت بادست آویزقراردادن وپشتیبانی ظاهری از جنبش ملی کردها تکمیل گردید و زمینه درهم شکستن آنرا فراهم ساخت. وقایع تاًسف برانگیز سالهای 1987ـ1988 که طی آن صدهاهزارکُردبه دست رژیم صدام حسین قتل عام شدند نه جامعه "متمدن" جهانی و نه آمریکا واکنش شایسته ای بروز ندادند. در جریان جنگ خلیج فارس به سال1991 علیرغم اعلام پشتینانی رئیس جمهوری امریکاازقیام کُردها وشیعه ها،دولت آمریکا نسبت به کشتاروآوارگی ملیونها کُرد بی تفاوت ماندودست روی دست گذاشت. این پیشینه ی تاریک وتلخ از سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نسبت به مشکل کُردها را از آغاز تا دهه پایانی قرن بیستم را نشان می دهد.
بازنگری سیاست خارجی آمریکا در کردستان عراق
کارکرد تحولات جهانی درپایان دهه هشتاد میلادی که باجابجایی ودست به دست شدن موازنه نیرو در جهان و بویژه ازهم گسستن شوروی پیشین به اوج خود رسید،سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاراکه درپروژه" نظم نوین"جهانی بازتاب می یافت رادستخوش دگرگونی ژرف ساخت. تدوین دکترین خاورمیانه بزرگ که باگسترش وبسط "دمکراسی" درکشورهای اقتدارگرای منطقه ازسوی آمریکا ارزیابی می شود،نگرش کاخ سفیدبه مجموعه سیاستهای دوره جنگ سرد را دگرگون کرد و نقش کشورهای ترکیه وعربستان سعودی (متحدین عمده امریکا) درمنطقه را کاهش داد. از همین زاویه میتوان به اهمیت ستراتژی نوین آمریکا در همکاری و پشتیبانی از جنبش ملی در کُردستان جنوبی ،به مثابه متحدقابل اطمینان دربحران عراق نام برد. از سوی دیگر تضعیف رژیم صدام حسین در عراق ازسوی آمریکاوبریتانیا،که با محدودکردن پروازهای هوایی رژیم عراق درآسمان کُردستان ونیز فشارهای سیاسی واقتصادی کامل می گردید روحیه مبارزاتی کُردهاراتقویت می کرد و نگرش سیاسی احزاب باتجربه وحاضردرصحنه سیاسی کُردستان رادگرگون ساخت.
ستراتژی نوین در جنبش کردها
قرارداد الجزایر که شکست موقت مبارزان کُردستان جنوبی را تاًیید می کرد، ضربه سنگین و نیرومندی بود که جنبش ملی کُرد را چه از درون و چه از برون بشدت تکان داد و زمینه های بازنگری به ژرفای تاریخ مبارزاتی کُردها را چه در شکل و چه در مضمون بطور جدی در میان بخشهای آگاه جامعه روشنفکری کُردستان پدید آورد. جنبش ملی کُرد که با بی اعتنایی و نادیده انگاشتن مطالبات ملی وتاریخی کُردها درصدسال گذشته روبرو شده بود؛ با بهره گیری از شرایط حساس و تغییر تناسب نیرو درمنطقه وجهان توانست فضای آزادناشی از نبود قدرت مرکزی در عراق و با پشتیبانی افکار مترقی و انسان دوستانه جهانی و مساعدت کشورهای غربی به ویژه آمریکا در بخشی از کردستان (جنوبی) مستقر گردد. این دگرگونی تنها در شکل صورت نمی گرفت، بلکه ستراتژی جنبش را نیز از درون دچار تغییرات ژرف ساخت و مضمون سیاست خارجی جنبش را که به شکل سنتی و بر بنیانها و تفکرات چپ گرایانه بنیاد نهاده شده بود به شکلی آرام مورد بازنگری قرار داد.
"شوروی جنبش کُردها را نیروی ذخیره ضدامپریالیستی بشمار می آورد سرخوردگی و یاًس تاریخی از اندیشهای چپ، که در سیمای شوروی سابق تجسم یافته بود، از نیمه اول دهه هشتاد میلادی احزاب کُردی را متوجه جهت های سیاسی دیگری درجهان متوجه ساخت. تمایل احزاب کُردی (حزب دمکرات کُردستان ایران، پارتی دمکرات و اتحادیه میهنی کُردستان عراق) به عضویت در احزاب سوسیال دمکرات اروپا نشانه روشنی از بازبینی در تفکرات و اندیشه های کذشته را نمایان می سازد که با بازنگری در برنامه این احزاب که با تغییر شعار خودمختاری به فدرالیسم تکامل یافت را می توان به عنوان نمونه بارزی از جهت گیری تازه در جنبش ملی کُرد بشمار آورد. تفکر نوین در جهت گیری ستراتژیک در جنبش ملی کُرد را باید در وهله اول به چند فاکتور تاًثیر گذار پیوند داد. نخست، گردش سریع تحولات سیاسی ـ اجتماعی در جهان و منطقه (انقلاب اسلامی ایران،جنگ ایران و عراق، تحولات سیاسی افغانستان، شکاف در بنیانهای سیاسی و تئوریک رژیم شورووی و کشورهای سوسیالیستی)سپس، کارکرد مبادلات واطلاعات سیاسی وفرهنگی درسطح جهان، که باانقلاب شگرف تکنولوژیک نسیم خوشایند آزادی را در منطقه به جریان واداشته بودوهم چنین عامل اجتماعی بااهمیتی چون، جابجایی طبقاتی در کشورهای تقسیم کننده کُردستان، که به قشرهای میانی جامعه جان تازه ای می بخشید، عوامل مادی دگرگونیهای تئوریک و سیاسی در جنبش ملی کُردستان بودند؛ که تدوین ستراتژی جدید در جنبش را ممکن ساختند.
با توجه به داده و فاکتهای تاریخی در صدسال کذشته جنبش کُردها،می توان اهمیت ژئوپلتیک و ژئوستراتژیک کُردستان در مناسبات بین المللی را اینگونه بر شمرد:
سیاست خارجی جنبس کُردها درمناسبات بین المللی برهمکاری وسیع وگسترده باکشورهای قدرتمند جهان و در درجه اول باایلات متحده آمریکاو کشورهای صنعتی اروپا استقرار یافته است. سمت و سوی اساسی و هدف عمده مبارزات کُردها در بخشهای متفاوت و بخش شده کردستان (عراق، سوریه و ترکیه) ایجاد نظامی فدراتیو از طریق تضعیف قدرت مرکزی (ترکیه) و سرنگونی رژیمهای توتالیتر در(ایران، سوریه) تدوین شده است.
ژئوپلتیک کُردستان دارای اهمیتی غیرقبل انکار در منطقه و در جهان است. قرارگرفتن در همسایگی چهار کشور با شاخصها و اعتبار معین بین المللی، و دیگر فاکتورهای بارز،که به آنها اشاره شد، اهمیت ژئوستراتژیک کردستان را در راستای ثبات و امنیت منطقه نمایان می سازد.
جنبش ملی کُرد واقعیتی است انکار ناپذیر. علیرغم تکامل نیافتگی سیاسی در گذشته، در این و یا آن بخش از سرزمین تقسیم شده کُردستان، دارای سابقه ای طولانی و ریشه آن در سرزمین، تاریخ و فرهنگ و سنتهای دیرین ملت کُرد گسترده گردیده است و رشد و بالندگی روز افزون آن تابع اراده هیچ ملت و کشور دیگری، جز ملت کُرد نیست.
تاریخ مبارزاتی کردها و به منظور ایجاد دولت ملی در هر یک از بخشهای کردستان از مراحل پیچده ای گذر کرده است. عدم ستراتژی مشخص، بی دورنمایی سیاسی و دیگر عوامل بازدارنده و منفی در مراحل متفاوت تاریخی، تا رسیدن به ستراتژی مشترک و تاًسیس دولت فدرال در بخش جنوبی (عراق) کردستان مراحل دشوار و بغرنجی است که تاریخ صدساله کردستان را بازتابانیده است.
داده های بسیار اندکی درباره کُردستان سرخ در دسترس تاریخ نگاران قرار دارد. اسناد و مدارک بااهمیتی در مورد چگونگی ایجاد و سرنگونی کُردستان سرخ در آرشیوهای ناگشوده وزارت کشور جمهوری اذربایجان و نیز در بایگانیهای وزارت خارجه شوروی پیشین منطقا باید وجود داشته باشد، که می تواند در صورت انتشار به آشکار گردیدن بخشهای از تاریخ کُرد یاری برسانند
مصطفی برزانی................................................................
ملا مصطفی بارزانی (۱۴ مارس ۱۹۰۳ - ۱ مارس ۱۹۷۹) از رهبران جنبش ملیگرای کرد در عراق و نخستین رهبر حزب دموکرات کردستان عراق بوداو در سالهای متعددی رهبری عملیات مسلحانه برای استقلال کردستان عراق را به عهده داشت.
مصطفی در روستای بارزان در ۱۴ مارس ۱۹۰۳ در کردستان عراق (در آن هنگام: بخشی از امپراتوری عثمانی) متولد شد.
او در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ به همراه برادر بزرگترش، احمد، از سران جنبش استقلال کردستان بود. در ۱۹۳۵ با سرکوب این جنبش او به همراه برادرش به سلیمانیه تبعید شد مصطفی در ۱۹۴۲ از سلیمانیه گریخت و شورش جدیدی را علیه بغداد آغاز کرد که بازهم ناموفق بود. مصطفی به همراه هزار نفر از طرفداران و خانوادههاشان به ایران گریخت.
در دسامبر ۱۹۴۵ حزب دموکرات کردستان ایران با حمایت اتحاد شوروی تشکیل جمهوری مهاباد در مناطق شمال غربی ایران را اعلام کرد. مصطفی از ژنرالهای جمهوری مهاباد و وزیر دفاع آن حکومت و فرمانده کل قوا بود.در این 11 ماه حزب دموکرات کردستان عراق نیز در بغداد تأسیس شد و بارزانی (به صورت غیابی) به عنوان نخستین رئیس این حزب انتخاب شد.
بعد از خروج نیروهای شوروی از ایران در مه ۱۹۴۶ (که بر طبق توافقنامه یالتا صورت گرفت) جمهوری مهابا