فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6103


درباره من
09357700394
هرسوالی داری بزنگ بپرس
حامد محمودی (berkeye-doostii )    

درخیالات خودم

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۱/۲۳ ساعت 19:29 بازدید کل: 180 بازدید امروز: 180
 

در خیالات خودم

در زیر بارانی که نیست

می رسم با تو به خانه،

از خیابانی که نیست

 

می نشینی روبرویم،

خستگی در میکنی

چای می ریزم برایت،

توی فنجانی که نیست

 

باز میخندی و میپرسی

که حالت بهتر است؟!

باز میخندم که خیلی،

گرچه میدانی که نیست

 

شعر می خوانم برایت،

واژه ها گل می کنند

یاس و مریم میگذارم،

توی گلدانی که نیست

 

چشم میدوزم به چشمت،

می شود آیا کمی

دستهایم را بگیری،

بین دستانی که نیست..؟!

 

وقت رفتن می شود،

با بغض می گویم نرو...

پشت پایت اشک می ریزم،

در ایوانی که نیست

 

می روی و

خانه لبریز از نبودت می شود

باز تنها می شوم،

با یاد مهمانی که نیست...!

 

بعد تو

این کار هر روز من است

باودرخیالات خودمر این که نباشی،

کار آسانی که نیست...!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۱۱/۲۳ - ۱۹:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)