سایت خردگان سایتی است که برای دفاع از تابوهای ایران باستان اینبار به صورت علمی و مستند طراحی شده است، مطمئناً در برابر این همه مطالب بی سند فیسبوکی و واتس اپی در مورد تاریخ ایران که هر روزه در فضای مجازی منتشر می شوند سایت خردگان به خاطر مستند بودن و کشاندن علاقه مندان تاریخ ایران به منابع تاریخی حرکت بسیار ارزشمندی را انجام داده است با این حال همان تعصب و دفاع بعضاً کورکورانه از ایران باستان در این سایت نیز دیده می شود.
سایت خردگان در مطلبی تحت عنوان «استادان تحریف» (لینک مطلب) به نقد تعدادی از نوشته های رضا مرادی غیاث آبادی و ناصرپورپیرار پرداخته است تا با دست مایه قرار دادن ضرب المثل «مشت نمونه ی خروار است» ثابت کند که تمام مطالبی که حرف تازه یی در مورد ایران باستان و پادشاهان آن دارند از همین دست مطالب هستند.
ما در این مجال کوتاه قصد داریم نگاهی به مطلب بیندازیم.
از همان ابتدا با مشاهده ی دو تصویری که مشخص است روی انتخاب آن ها وقت زیادی گذاشته شده است و تیتری که تمام منتقدان ایران باستان را ایران ستیز معرفی می کند، می شود متوجه شد که قرار است با چه نوع مطلبی مواجه شویم.
قرار دادن تصویر آقای غیاث آبادی و پورپیرار در کنار هم به نظر کمی ناشیگیری به نظر می رسد، غیاث آبادی کسی است که مطالبی مستند را از کتاب ها و منابع تاریخی مورد قبول و مورد استناد اهالی تاریخ بیرون کشیده است که تا کنون کمتر کسی جرئت اشاره به آن ها را داشته است اما پورپیرار کسی است که برای اولین بار نظریاتی عجیب را در باب تاریخ ایران ارائه داد که اگرچه بسیاری از این نظریات مضحک و بی پایه بودند اما با این حال در بین نظراتش می توان به نکات قابل تاملی نیز رسید از جمله آنچه توسط گروه رسانه ای او دست مایه ساخت مستندهای مجعولات مجلل و تخت گاه هیچکس قرار گرفت، با این حال کنار هم قرار دادن این دو شخصیت تنها یک دلیل می تواند داشته باشد، نویسنده یا نویسندگان این مطلب قصد دارند تا با سوء استفاده از وجهه ی بد پورپیرار تحقیقات و مطالب مستند غیاث آبادی را هم زیر سوال قرار بدهند و به این ترتیب این دو شخص را به تنهایی نماینده تمام کسانی معرفی کنند که به تاریخ ایران باستان نقدهای جدی دارند و آن را از زاویه ای دیگر نگاه می کنند.
در نوشته های پورپیرار مطالب بی پایه و قابل نقد بسیاری را می توان پیدا کرد که در این فرصت کوتاه توان پرداختن به آن وجود ندارد( این مطلب را ببینید: چندکلمه ای در مورد پورپیرار) و درنوشته های غیاث آبادی نیز مانند نوشته های هر محقق دیگری می توان اشکالاتی پیدا کرد اما این دلیل نمی شود تا با دست مایه قرار دادن چند اشتباه یک محقق را محکوم به تحریف تاریخ کرد.
با این حال آنچه نویسندگان خردگان تحت عنوان نقد نظرات آقای غیاث آبادی منتشر کرده اند خودش جای نقد بسیار دارد.
قسمتی از این مطلب اختصاص به پاسخ به برخی سوالات پیش پا افتاده و دم دستی است که نه فرصت نقد این پاسخ ها وجود دارد و نه سودی در نقد آن ها وجود دارد با این حال توجه به برخی از آن ها خالی از لطف نیست. نویسنده در پاسخ سوالی که از بت پرستی کوروش و نام بردن از مردوک در منشور خود می پرسد، می نویسد:
«استوانه کوروش به زبان بابلی و احتمالا توسط کاهنان بابلی نگارش یافته است. طبیعی است بعضی از ارزشهای بابلی در آن متن اضافه شده است. این نکته قابل ذکر است که به طور مثال کلمه خدا در فارسی موجود است. در زبان بابلیان کلمه ای که ما اکنون خدا مینامیم، مردوک بوده است و این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانهای که با سنت بابلی و نوسط بابلیان نگاشته شده است.»
این مطلب به این معنا است که کوروش هیچ نظارتی بر روی نوشتن این منشور و هیچ اطلاعی از آنچه نوشته می شود نداشته است، بنابراین کاهنان بدون اینکه حتی روح کوروش هم خبر داشته باشد از صدا زدن کوروش توسط مردوک(الهه باروری و خدای آفرینش بابل) و به نوعی برگزیده شدن و مبعوث شدن کوروش توسط مردوک (که نوعی فریب برای کنترل مردم بوده است: چند کلمه ای در مورد منشور کوروش) و از پرستیدن مردوک و نیایش کردن مردوک توسط کوروش وکمبوجیه و سپاهش و حتی از بازگرداندن بت ها به بت خانه ها نوشته اند، با توجه به آنچه که نویسنده این مطلب گفته است می توان نتیجه گرفت که کوروش دستور داده است که از خدیا یکتا نام ببرند اما کاهنان اسم بت خودشان را جای خدای یکتا قرار داده اند و حتی کوروش را به پیامبری این بت هم رسانده اند. این حرف به قدری خنده دار و بی سند است که هیچ چیز جز نقل بدون شرح آن نمی تواند آن را رد کند با این حال در این زمینه یک سوال مطرح است و آن اینکه در حالی که هیچ سندی مبنی بر داشتن دینی دیگر به جز مردوک پرستی توسط کوروش نیست نویسنده از کجا ادعا می کند که کوروش حرفی دیگر زده است و کاهنان به میل خود متن را تحریف کرده اند؟
نویسنده در ادامه به علامه طباطبایی تمسک می جوید:
در این بحث، متون یهودیان و ستایش کوروش در آنها، قابل توجه است چرا که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، با توجه به متون یهودی مینویسد: «یهود با آن تعصبی که به مذهب خود دارد هرگز یک مرد مشرک را مسیح پروردگار و هدایت شده او و مؤید به تأیید او و راعی رب نمیخواند»
علامه طباطبایی احتمالاً به این نکته توجه نداشتند که قومی که کتاب آسمانی خو درا تحریف می کنند و به پیامبرانشان تهمت زنا وزنازادگی می زنند نباید تعصب خاصی روی چنین موردی داشته باشند.
در قسمتی دیگر از این مطلب نویسنده به نقد مطلبی از رضا مرادی غیاث آبادی در مورد مصادره ی خانه های مردم می پردازد، نویسنده که بارها غیاث آبادی را متهم به تحریف و نصفه نقل کردن متون تاریخی کرده است در اینجا خودش از همین شیوه استفاده می کند و قسمتی از جملات زیبای کوروش در کوروش نامه را ذکر می کند و بدون ذکر کردن قسمتی از متن که به مصادره خانه ها مربوط است ادعا می کند که خانه های مصادره شده فقط مربوط به حکومت بودند جالب اینکه نویسنده منشور کوروش را که نوشته ی خود کوروش است را معتبر تر از کوروش نامه گزنفون می داند، این در حالی است که به قول آقای غیاث ابادی: در هیچ دادگاهی اعترافات متهم به سود خودش استفاده نمی شود.
همچنین در پاسخ به مطلب «نابودی تمدن مادر توسط کوروش»میبینیم که به سادگی از شکنجه دادن خانواده استیاگ و کشتن شوهر آمیتیس و تصرف او که از کتزیاس نقل شده می گذرد و به سادگی می گوید که در این مطلب به منبع دست اولی استناد نشده است و همچنین در مورد غارت ۳۸۰۰۰ نفر از مادها توسط داریوش هم سکوت می کند و در آخر با یک ترفند جالب نابودی تمدن را که به معنای از بین بردن مظاهر تمدن است را با قتل عام تمام مردم و ریشه کردن کردن یک قوم برابر می کند و با آوردن چند نام از مادها در الواح هخامنشی ثابت می کند که مادها به کلی منقرض نشده بودند پس تمدنشان هم نابود نشده بود.
در پاسخ به مطلب قتل عام مردم نینوا هم اظهارات کوروش در منشورش(که قاعدتاً تعریف از خودش است) را بر کوروش نامه برتری می دهد و با این بهانه اصل مطلب را پنهان می کند.
در قسمتی دیگر از مطلب با اشاره به افسانه ای بودن برخی از گفته های هرودوت سعی می کند تا اعتبار نوشته های غیاث آبادی را زیر سوال ببرد این در حالی است که با وجود مخلوط بودن نوشته های هرودوت با افسانه نمی توان آن ها را نادیده گرفت زیرا در این صورت از یکی از مهمترین منابع موجود محروم می شویم، گویا نویسنده معتبرترین منبع برای قضاوت کوروش را منشور کوروش می داند و جالب تر اینکه پیش از این گفته است منشور کوروش هم هیچ ربطی به کوروش ندارد و توسط کاهنان نوشته شده است.
نویسنده در ادامه دوباره با همان حربه ی نادیده گرفتن بخشی از مطلب و نقد قسمتی از آن پیش می رود و در مورد مطلب چگونگی بخشندگی های کوروش تنها به پانته آ اشاره می کند و آن را نقد می کند اما ادامه ی مطلب غیاث آبادی و گزنفون را که به بخشیدن زنان دیگر به سردارانش است را نقل نمی کند.
در مورد راهزنی کوروش نویسنده دوباره یکی از منابع کهن را به کلی رد می کند، پیش از این شاهد بودیم که هرودوت را از اعتبار ساقط کرد و حالا کتزیاس نیز به همین بلا گرفتار می شود و تنها منابع قابل قبول دوباره همان اظهارات کوروش و داریوش می شوند(مطمئناً هیچ شاه یا شاهزاده ای اصل و نصب خود را زیر سوال نمی برد)
چند خط بعد بدون توجه به اینکه خودش هرودوت را قابل اعتماد تر از کتزیاس خوانده است هرودوت را دروغگو می خواند و اعتبار کتاب او را به کلی زیر سوال می برد.
نکته ی جالب دیگر این است که علیرغم زیر سوال بردن هرودوت و کتزیاس و گزنفون شاهد هستیم که در مطالب دیگر سایت خردگان بخش های دلپسند این کتاب ها بدون اشاره به افسانه بودن آن ها نقل شده است.
آنچه که گفته شود اگرچه کامل و جامع نبود اما به نظر می رسد برای نقد مطلبی تا به این حد ضعیف و بی سند (که خود ادعای نقد مطالب مستند تاریخی نقل شده توسط غیاث آبادی و دیگران را دارد) کافی باشد.
درباره من
آزربایجان تبریز |
.آیلار...
(bi-tanem )
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|