فراموش کردم
رتبه کلی: 1427


درباره من
[ مــــــــــــن ] ،
روزی خواهم رفت...
و دیگر هرگز باز نخواهم گشت...
روزی خواهم خفت...و
دیگر هرگز بر نخواهم خواست...
روزی چشمــــــانم برای همیشه بسته خواهند شد...
روزی می آیدکه دیگر وجود نخواهم داشت...
روزی همه مرا فراموش خواهند کرد...
روزی شـــــــــــایـد دلــــــــی برایم تنگ شود ...
هیچکس نمیداند آن روز کِی خواهد آمد.
شاید سال ها بعد،
شاید هم یک سال،
یک ماه،
یک هفته،
اصلاشایدفردا ...
و یا شاید هم امروز ...
یا همین الآن.....
[ مــــرا ببخـــــش ]
اگر حتی
[ لحظه ای ]
از زندگیت را به کامت تلخ کردم ...

**+ ***+****+***

مــــــن همــــان طـــــرحی هستـــــم کــــه خـــــدا با مــــــداد سیــــــاهـــش کشـــــید
مــــن! مـرا که میـشنـــــــــاسـی؟! خـودمــــــــــم
کسـی شبیــــــــــه هیچــــــــکس! کمـی کـه لابـه لای نـوشتـه هـایـم بـگـردی پیـدایـم میکنـی
اگـر نوشتـه هـایـم را بیـابـی ، منــــــــــــم همـان حـــــــــــــوالـی

**+ ***+****+***

میخواهم چنـد خطـی بنویسم برای " تو "
.
" تو " ایـن کلمه ی دو حـرفـی که دنیای مـن شـده است !
.
ایـن " تو " فقط دو حـرف نیست . . .
" ت " : تمنـا
" و " : وجود
ایـن " تو " تمنای وجودت اسـت !
.
میـدانـی . . .
بار ها و بارها از خودم پرسیـده ام که چرا " تو ". . ؟ چرا " او " نـه ؟
از خـدا چـه پنهان . . . از تو پنهان نباشـد . . .
نمیـدانم چرا . . ؟
.
خوب " او " که " تو " نمیـشود
" او " غائب است . . . . اما " تو " مخاطب
" تو " مخاطب تمام ایـن چنـد خطـی های مـن . . .
" تو " ی عزیز. . . میشود مـن هم توی " تو " شوم . . ؟
نـه اوی " تو " . . ؟
میشود . . ؟
.
میگویم " تو " جان
دنیا که با مـن راه نمـی آیـد
" تو " کمــی با مـن راه بیـا
.
.
.
"باور کن چنـد قـدمـی میزنیـم ُ بقیـه راه را پرواز میکنیم"

چطور است

***+ ***+****+***

گمان میکردیم وقتی نباشم دلت میگیرد اما دیدم نه !
بدون من شادتری ، شلوغتری ، صدای قهقه خنده هایت تا اینجا هم شنیده میشود
گویا من سد راهت بودم و تو دیگه آزادی..!!
این همه قدر نشناسی مبارک دلت

***+ ***+****+***

سنگ ، کـــآغـَذ ، قیچی .!

بازی میکردیــــم . . . منو اون .

منـ سنگ آوردَم. . .کـآغد آورد مچـآلـَم کرد .

من کـآغذ آوردَم . . .قیچی آورد بریـدَم .

قیچی آوردَم...سنگـ آورد منو شکست .

...
واین گونه منو له کرد . بریـد و شکست .

و درتمـآم ِ بازی نـگـآه ِ من به ِ او بود کِه چطور

برای خورد کردَنـم تلـــآش میکـُنه .

بـآشه تو بـردی

***+ ***+****+***

میدونــــــی چرا میای نت
نه واسه دوست شدن با دختر، نه دیـــــــدن پسرایی که برات درخواست دوستی گذاشتن
نه کل کل، نه دعـــــــوا، نه دورویی، نه ریا نه پز دادن، نه غیبـــــت کردن و ...!!!!
.
.
...
...
.
تو میای نت چون از آدمای واقعی که باهاشون برخورد میکنی خــسته و دل شکسته شدی!!!!
میای نت چون اینــــــجا آدما مهربونن...
در واقع خودشون نیستن و یه جورایی نمیتونن خودشون باشن
...اینجا جاییه که تو حتی بعضی
...وقتا به خودت میـــــگی اینا همه خوبن، پس چرا یه دونشو من بیرون از نت نمیبینم ؟؟؟!!!!!!
''''اینجا جاییه که آدما اونـــــــجورین که باید باشن و نیستن :
رک، مهربون، رو راست، خوب، و مثل کوه پشــــــــتتن، انگار چندساله همو میشناسین.
و لــعــنــت به شبهای تنهایی که با "موزیک" و "فیسبوک" پر میشوند.

***+ ***+****+***

بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست

اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست

التماسه

***+ ***+****+***

همینــــکه آرزوهایــــم را خــــاک کــــردم

به آرامش رسیـــدم

چــــه ســــاده بود خوشبختــــی

***+ ***+****+***
بیتا مرادی (bita-antilove )    

پایان

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۰۷ ساعت 03:25 بازدید کل: 425 بازدید امروز: 120
 

 :-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o:-o

یه رابطه ای بود که هیچ وقت یه رابطه نبود.....

قصه میگم:

قصه ی حواّیی که هیچ وقت سیب نخواست...

قصه ی آدمی که هیچ وقت از جهنم تردید اخراج نشد....

قصه ی فرهادی که تمام بیستون های عالم و کند و کامش هیچ وقت شیرین نشد...

قصه ی مجنونی که پیچ و تاب موهای لیلی آخر غرقش کرد.....

قصه ی دیروز

قصه ای که اسیر روز مرگی نشده بود....

قصه ی رفتن و موندن،موندن و نبودن،رفتن و نرسیدن....

قصه قصه ی شکستِ،قصه ی شکستن...

قصه ی فواره هاس،وقتی اوج میگیرن و وقتی نمیرسن و وقتی سرخورده برمیگردن....

 

قصه قصه ی دلبستنِ،قصه ی دل ندادن....

قصه ی شعرایی که باهاشون فیزیکی برخورد شد....

قصه قصه ی خاطره بودنِ،خاطره شدن...

فقط همین

قصه ی نامه هایی که پاره نشده سوختن...

  قصه قصه ی اومدنِ با تموم دلداگی...

 ........اخم کردن  با  تموم  غرور...

رفتن با تموم دلشکستگی...

قصه قصه ی رابطِ...

قصه قصه ی نرسیدنِ....

نا تموم موندن

به سر نرسیدن

                             آی دنیا

                                          قصه ی ما به سر نرسید.......:(

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۰۷ - ۰۶:۵۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
بیتا مرادی(bita-antilove )
۹۱/۰۷/۰۷ - 03:39
نقل قول:
خراباتی: مرسی
mamnoon
بیتا مرادی(bita-antilove )
۹۱/۰۷/۰۷ - 05:01

edame dare hamchenan
بیتا مرادی(bita-antilove )
۹۱/۰۷/۰۷ - 06:27
دوست داشتن ات ، هــوس نیست . . . کـه بــاشـد و نبــاشـد ! نفــس اسـت . . . تا بــاشم . . . تا باشی . ....

بیتا مرادی(bita-antilove )
۹۱/۰۷/۰۷ - 18:32
mc
Ali_LonelY_0122(lovelorn0122 )
۹۱/۰۷/۰۸ - 00:23
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات