فراموش کردم
رتبه کلی: 221


درباره من
پسرخوب71 (boyfrend-m )    

خیلی سخته هم جداشد هم خاطره داشت...

درج شده در تاریخ ۹۶/۱۰/۰۵ ساعت 21:21 بازدید کل: 80 بازدید امروز: 80
 


روزی من چهل ساله می‌شوم ...!
و موهایم جوگندمی حتما ، بازهم شب‌ها تنهایی قدم میزنم ، و باز هم هدایت می‌خوانم ...
آن روزها کم حرف‌تر و آرام‌تر می‌شوم ، کم‌تر می‌خندم ، بیشتر نگاه می‌کنم و عمیق‌تر فکر ...
حتی شاید سه شنبه‌ای بیاید و فراموشم شود !
حتما تو هم کم‌تر چشمانت می‌درخشد و به آراستگیِ قبل نیستی !
و هرگز خاطرت نیست نقاشی‌ام میانِ کدام کتابِ فراموشی‌ات خاک می‌خورد ...!
و اصلا برایت مهم نیست تنها مخاطب زندگیِ یک مرد بودن چه حسی دارد !
لابد آن موقع دخترت عاشق شده و سعی داری انتخاب منطقی را یادش دهی و برای دوست داشتنش دلیل عقلانی بخواهی !
و یک روز که سعی داری هوای یک عشق را از سر دخترت بپرانی ...!
با هم سری به کتاب‌های دانشگاهی‌ات می‌زنید ، ناخودآگاه خشکت می‌زند و یک لبخندِ عمیق از انبارِ کهنه دلت بیرون می‌آید ...
نفست حبس می‌شود و من را به یاد می‌آوری
و مقایسه بین یک همکلاسیِ دیوانه دورانِ جوانی‌ات با شریک زندگی کنونی‌ات گند بزند به تمام دلایل منطقی‌ات ...!
و بالاخره در چهل سالگی متوجه می‌شوی عاشقی منطق ندارد و دوست داشتن دلیل ...

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۶/۱۰/۰۵ - ۲۱:۲۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
آرتونا*2020(ARTUNA2020 )
۹۶/۱۰/۰۵ - 21:49
سجلاتی(rahim41 )
۹۶/۱۰/۰۶ - 06:41
مریم یزدان پناه(aroosak )
۹۶/۱۰/۰۸ - 03:09
از کتاب چهل سالگیه؟
آرتونا*2020(ARTUNA2020 )
۹۶/۱۰/۰۸ - 13:34
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)