فراموش کردم
رتبه کلی: 810


درباره من
رضا- محمدی** (boyr )    

درباره عشق.....

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۲۱ ساعت 11:06 بازدید کل: 200 بازدید امروز: 199
 

درباه عشق

از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟

گفت تازه شکفته ام نمی دانم از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟

گفت فعلا در گرمای وجودش غرقم نمی دانم از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟

گفت در هزار رنگ ان رنگ باخته ام نمی دانم از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟

گفت سرد است و بی رنگ از مادرپرسیدم عشق یعنی چه؟
گفت یعنی هرکه در این خانه است از پدر پرسیدم عشق یعنی چه؟

گفت یعنی تو از خواهر پرسیدم عشق یعنی چه؟

گفت هنوز به ان نرسیدم شبی از ماه پرسیدم عشق یعنی چه؟

شرمگین و خجل خود را در اغوش اسمان پنهان کرد شبی دیگر از ماه پرسیدم عشق یعنی چه؟

ماه با چهره ای باز و خندان گفت یعنی مهتاب برای دیدن چشمات ثانیه شماری
می کنم واسه لمس کردن دستای گرمت بی قراری می کنم برای اینکه طاقت دیدن نگاتو داشته باشم روزی صد بار نگاهتو تجسم می کنم واسه جبران روزایی که بدون تو تنها بودم لحظه شماری می کنم تا بغلت کنم و بگم بهترین لحظات زندگی ام لحظات با تو بودن است.

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۲/۲۱ - ۱۱:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)