دیشب با چند تا از دوستام بحث میکردیم. از این بحثهایی که بر سر اینکه کدوم جنس قویه یا نیست. خوب یه موضوعی پیش اومد و من گفتم که یه زن هرچقدرم که مستقل باشه و زن قوی ای محسوب بشه، بازم یه جاهایی تو زندگیش کم میاره، و حس میکنه به یه موجود قویتر از خودش احتیاج داره. اصلا ممکنه کم هم نیاره ولی بازم یه احساسی همیشه هست که میگه به یه مرد احتیاج داره. یک حامی، یه موجود قوی که دلش میخواد ازش پشتیبانی کنه. بعد یکی از دوستام شروع کرد به جر و بحث که این حرفت کوچیک کردن زنهاست و چیزیه که فرهنگ مردسالار ما دنبالش هست و سعی داره زنها رو اینطوری بار بیاره و ال و بل.
* راستش دوستم خیلی بلند داد میزد من نتونستم تو اون جمع بگم که حتی قویترین مردها هم به یک زن احتیاج دارن. یعنی این احتیاجی که من میگم ۲ طرفه است و کسی نمیتونه کتمان کنه که یه جاهایی تو زندگیش واقعا به یکی احتیاج داشته. یکی که لزوما هم دلش میخواد از جنس مخالف باشه. حالا چه زن چه مرد فرقی نمیکنه. ممکنه علت گرایش اینها به جنس مخالف باهم فرق داشته باشه اما کسی نمیتونه انکار که این گرایشه اصلا وجود نداره. اینکه یک زنی احساس میکنه به یک مرد احتیاج داره اسمش تسلیم فرهنگ مردسالار شدن نیست، همونطوری که وقتی یه مرد احساس میکنه به یک زن احتیاج داره اسمش زن ذلیلی نیست.
* در حالت کلی، به نظر من مستقل یا قوی بودن به این معنی نیست که اصلا به کسی احتیاج نداشته باشیم. چنین آدمی اصلا وجود نداره. ما آدمها به آدمهای دیگه احتیاج داریم، آدمهای دیگه هم به ما احتیاج دارن. تعارف که نداریم؟ خیلی از مواقع این احتیاج ما از روی زنانگی یا زن بودن هست. ضمن اینکه آدمها همیشه یا همه لحظات نمیتونن قوی باشن. یه مواقعی واقعا نیاز هست یکی دیگه دستت رو بگیره. نمیدونم چرا خیلیها فکر میکنن کتمان کردن این حقیقت، چیزی از تابلو بودن این نیازشون کم میکنه!:)