|
sir alex 2
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
142 بازدید امروز: 134
توضیحات:
امشب آن حسرت دیرینه من در بر دوست به سر می آید در فروبند و بگو خانه تهی است زین سپس هر که به در می آید شانه کو تا که سر و زلفم را در هم و وحشی و زیبا سازم باید از تازگی و نرمی و لطف گونه را چون گل رویا سازم سرمه کو تا که چو بر دیده کشم راز و نازی به نگاهم بخشد باید این شوق که دردل دارم جلوه بر چشم سیاهم بخشد چه بپوشم که چو از راه آید عطشش مفرط و افزون گردد چه بگویم که ز سحر سخنم دل به من بازد و افسون گردد آه ای دخترک خدمتکار گل بزن بر سر و سینه من تا که حیران شود از جلوه گل امشب آن عاشق دیرینه من چو ز در آمد و بنشست خموش زخمه بر جان و دل و چنگ زنم با لب تشنه دو صد بوسه شوق بر لب باده گلرنگ زنم ماه اگر خواست که از پنجره ها بیندم در بر او مست و پریش آنچنان جلوه کنم کو ز حسد پرده ابر کشد بر رخ خویش تا چو رویا شود این صحنه عشق کندر و عود در آتش ریزم ز آن سپس همچو یکی کولی مست نرم و پیچنده ز جا برخیزم همه شب شعله صفت رقص کنم تا ز پا افتم و مدهوش شوم چو مرا تنگ در آغوش کشد مست آن گرمی آغوش شوم آه گویی ز پس پنجره ها بانگ آهسته پا می آید ای خدا اوست که آرام و خموش بسوی خانه ما می آید " فروغ فرخزاد "
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۳۰ ساعت 12:58
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|