فراموش کردم
رتبه کلی: 5489


درباره من
sir alex 2 (caspiangirl )    
   
عنوان: " . . . امشب آن حسرت دیرینه من. ______ در بر بدوست به سر می آید . . . "
" . . . امشب آن حسرت دیرینه من. ______ در بر بدوست به سر می آید . . . "
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 142 بازدید امروز: 134

این تصویر توسط سعید کریمی. بررسی شده است.
توضیحات:

امشب آن حسرت دیرینه من
در بر دوست به سر می آید
در فروبند و بگو خانه تهی است
زین سپس هر که به در می آید



شانه کو تا که سر و زلفم را
در هم و وحشی و زیبا سازم
باید از تازگی و نرمی و لطف
گونه را چون گل رویا سازم



سرمه کو تا که چو بر دیده کشم
راز و نازی به نگاهم بخشد
باید این شوق که دردل دارم
جلوه بر چشم سیاهم بخشد



چه بپوشم که چو از راه آید
عطشش مفرط و افزون گردد
چه بگویم که ز سحر سخنم
دل به من بازد و افسون گردد




آه ای دخترک خدمتکار

گل بزن بر سر و سینه من
تا که حیران شود از جلوه گل
امشب آن عاشق دیرینه من



چو ز در آمد و بنشست خموش
زخمه بر جان و دل و چنگ زنم
با لب تشنه دو صد بوسه شوق
بر لب باده گلرنگ زنم



ماه اگر خواست که از پنجره ها
بیندم در بر او مست و پریش
آنچنان جلوه کنم کو ز حسد
پرده ابر کشد بر رخ خویش



تا چو رویا شود این صحنه عشق
کندر و عود در آتش ریزم
ز آن سپس همچو یکی کولی مست
نرم و پیچنده ز جا برخیزم



همه شب شعله صفت رقص کنم
تا ز پا افتم و مدهوش شوم
چو مرا تنگ در آغوش کشد
مست آن گرمی آغوش شوم



آه گویی ز پس پنجره ها
بانگ آهسته پا می آید

ای خدا اوست که آرام و خموش
بسوی خانه ما می آید





" فروغ فرخزاد "  
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۳۰ ساعت 12:58
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)