درباره من
ای که میگویی
مسلمان باش
و میخواری مکن
ای که خود گفتی
مکن میخوارگی
اری مکن
هرچه میخواهی بگو
یاهرچه میخوای بکن
اما ریاکاری مکن
می بخور منبر بسوزان
مردم ازاری مکن
مردمان را غرق رفتاری
که خود داری مکن
خود گرفتاری و مردم را
گرفتار گرفتاری مکن
گر نمی خواهد پریشان باشد اصراری مکن
می بخور می بخور می بخور
منبر بسوزان مردم ازاری مکن
دور خودکامان تمام است
و جهان در فکر تدبیری مدام است
مقام و تخت شاهی بی دوام است
و زهی رویای خام است
و حرام اشک غم
از دیدگان مردمان جاری مکن
می بخور می بخور می بخور
منبر بسوزان مردم ازاری مکن
من خوشم شادم
نمی خواهم جز این کاری کنم
من نمی خواهم به جای
خوش بودن زاری کنم
سرخوشم تا در مهربانی
در دلم جاری کند
زاهدا خوش باش و خندان
پیش ما زاری مکن
می بخور منبر بسوزان
مردم ازاری مردم ازاری مکن