أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ، بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، الحَمدُ لِلّهِ رَبِِّ العالَمینَ، وَ تَوَکَّلتُ عَلَی الله وَ اعتَصَمتُ بِحَبلِ الله
«و کفی بالله و کیلا»
خداوند متعال در سوره طه آیه 115 می فرماید :«وَ لَقَد عَهِدنا إِلی آدَمَ مِن
قَبلُ فَنَسِیَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزمًا[1]» و در ادامه در آیه 121 می فرماید: «وَ
عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی»[2] خداوند، از قبل، از آدم(ع) و بنی آدم عهد گرفت،
ولی بنی آدم دچار نسیان از آن عهد شدند و ثمرۀ آن، عصیان، اغوی، اخراج
و هبوط از بهشت بود. اما این عهد که از قبل گرفته شده بود چیست و چه
جایگاهی در برنامه های مُلک الهی دارد؟ مفاد آن عهد و پیمان و موضوعات
مورد عهد و پیمان چه بود؟ چرا خداوند این ماجرا را در قرآن مطرح می
کند(تذکرۀ ماجرا چیست)؟ اگر این عهد و پیمان نبود چه اتفاقی برای انسان
می افتاد؟ و چرا بی توجهی نسبت به آن با واژه عصیان مطرح می شود؟
با توجه به آیات قرآن عهد از آدم(ع) و از بنی آدم نیز گرفته شد که خداوند
آنرا در سوره یس آیه 60 مطرح می کند: «أَ لَم أَعهَد إِلَیکُم یا بَنی آدَمَ أَن لا
تَعبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبینٌ» که با توجه به آیات و احادیث اهل
بیت(ع) این عهد در عالم ذر و از کلیه انسانها(بنی آدم) گرفته شد و این
عهد بر اساس فطریات بود. اما فطریات چیست؟ فطرت نوری است
ملکوتی و فرا ملکوتی که خداوند از طریق آن کلّ مقولات عوالمی و
نشئاتی را به انسان تابانده است، بنابراین جنسیت آن ملکوتی و
فراملکوتی است. اما اینکه آن عهد براساس فطریات بود، یعنی چه؟ یعنی
عهدی بر اساس ملکوتیات و فرا ملکوتیات. خب این یعنی چه و اصلاً چرا بر
اساس ملکوتیات؟ مگر انسانها از قبل با آن آشنا بودند که خداوند دارد اینجا
آنرا مطرح می کند(و یادآوری می کند)؟ در احادیث مطرح شده که "وَ
فَطَرَهُم عَلیَ التَّوحید" تمامی انسانها بر مقولۀ توحید فطر شده اند. فطرت
تمام انسانها توحیدی است اما توحید چیست؟ و از جنبه ملکوتی و فرا
ملکوتی چه تعریف و معنایی دارد؟! توحید این نیست که شما فقط خدا را
به یگانگی قبول داشته باشید(بلکه) باید نمایندگان خدا(خلیفه الله) یعنی
آن کسانی که خدا قرار داده است را هم قبول داشته باشید و این قبول
داشتن در تمام جنبه ها و وجوه انسان باید جاری باشد؛ در منظرش، در
تفکراتش، در امیالش، در احساساتش، در ریز ریز حرکات و اعمالش باید
جاری و ساری باشد مثلاً شما در عالم باید از آن منظری که خداوند(خلیفه
الله) به شما معرفی می کند نگاه کنید اگر منظرتان را عوض کنید شما
توحیدی رفتار نکرده اید و در مقابل این توحید، شرک و کفر و نفاق مطرح و
بسیار پررنگ است. به عنوان نمونه خداوند در قرآن برای انسانها مودّت را
مطرح می کند(شوری 23) اما این مودّت چیست؟ مودت همان حُب است
اما حُب تربیت شده! یعنی: حب، آنطور که محبوب می خواهد یا حُبّی که
مطابق میل امام زمان(عج) تربیت شده باشد نه حبّی که در یک راستای
خوب تربیت شده باشد!! اخلاقیات در این زمان باید مهدوی باشد در غیر این
صورت هر چند هم خوب باشد شرک و کفر است و توحیدی نیست و خلاف
عهد عالم ذر است! صفات انسانها در این زمان باید مهدوی باشد، افکار،
امیال و منظرها باید مهدوی باشد در غیر اینصورت هر چند بهترین و خوب
ترین ها باشد تماماً شرک و کفر و نفاق است.
پس عهدی که در عالم ذر مطرح شد بر اساس فطریات بود و فطریات جنبه
ملکوتی و فراملکوتی دارد و در آن فقط توحید مطرح می شود اما توحید با
تعریف خاصی. در ملکوت فقط امام و آثار امام دیده می شود و از آنها باید
خدا را نتیجه گرفت. باید خدا را ادراک کرد نه احساس، خدا در ملکوت قابل
حس نیست.
خداوند فطریات را در عالم ذر یک بار دیگر به بنی آدم عرضه کرد نه عرضه
ای که بشنوند بلکه عرضه ای که عملاً وارد آن شدند و همه خوبان قبول
کردند. بعد از سال های سال خداوند آنرا در یک آیه قرآن در دنیا برای بنی
آدم مطرح می کند «فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ
عَلَیها[3]» خداوند بنی آدم را به همان رفتار فطری که در عالم ذر برای
چندمین مرتبه به آنها تذکر داده شد امر می کند (نه اینکه دعوت کند) و این
رفتار فطری را حنیفیت می نامد.
تمامی بنی آدم با حنیفیت آشنا بودند و بارها و بارها درس عملی آنرا
گذرانده اند و خداوند در دنیا باز همان رفتار را از آنها می خواهد و أنبیاء و
رسل (ع) آمدند تا طبق فرموده مولا امیرالمؤمنین(ع) «لِیَستَأدُوهُم مِیثَاقَ
فِطرَتِهِ»[4] یعنی دوباره همان رفتار فطری را به آنها یادآوری کردند که
نظام عالم توحیدی است و شما هم به توحیدی رفتار کردن در تمام ابعاد
وجودیتان یعنی "حنیفیت" أمر شده اید.
وقتی در قرآن مُفاد عهدی را که در عالم ذر هست، نگاه می کنیم خداوند با
واژه " تقوا " از آن یاد می کند و غیر آن را با واژه "ظلم و تکذیب" مطرح می
کند.[5] از این منظر که نگاه کنیم زمانی که انبیاء و رسل(ع) اقوامشان را
به تقوا دعوت می کردند و در بین آنها بسیار از تقوا صحبت می کردند در
واقع آنها را به سمت حنیف بودن و حنیفیت دعوت می کردند و غیر از آن هر
چه باشد در نظام الهی یعنی تکذیب نظام و نظامدار؛ یعنی ظلم و فساد!
وقتی به آیه 121 سوره طه نگاه می کنیم خداوند نسیان آدم(ع) از عهدش
را و بالتبع آن عمل نکردن به عهد را با واژه عصیان مطرح می کند اما عصیان
چیست؟ عصیان در مقابل تبعیت و حنیفیت است که تبعیت راهی به سوی
حنیف شدن است. آنچه در مقابل حنیفیت و تبعیت باشد در نظام الهی
عصیان شمرده می شود پس آنچه در کلام اهل بیت(ع) عصیان شمرده
شده است منظور گناه نیست منظور همان بی توجهی به عهدی است که
در عالم ذر از تمامی انسانها گرفته شد.
«اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[1] وَ لَقَد عَهِدنا إِلی آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِیَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزمًا(طه 115)
پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم!
[2] فَأَکَلا مِنها فَبَدَت لَهُما سَوآتُهُما وَ طَفِقا یَخصِفانِ عَلَیهِما مِن وَرَقِ الجَنَّةِ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی(طه 121)
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد!
[3] فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمُونَ(الروم 30)
پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند،انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند!
[4] نهجالبلاغه خطبة1 ص43
[5] اعراف 26 و 36 و