نصیحت امام خمینی(ره) برای باصطلاح مومنین
عـن اءبـی عـبـدالله فـی حـدیـث ، قـال (اءی رسـول الله صـلی الله عـلیـه و
آله ): قـال الله عـزوجـل لداود: یـا داود، بـشـر المـذنـبـیـن و اءنـذر
الصـدیـقـیـن ! قـال : کـیـف ابـشـر المـذنـبـیـن و انـذر الصـدیـقـیـن ؟ قـال :
یـا داود، بـشـر المـذنـبین اءنی اءقبل التوبه و اءعفو عن الذنب ، و اءنذر
الصدیقین اءن لا یعجبوا باءعمالهم ، فانه لیس عبد اءنصبه للحساب الا
هلک.[1]
جـنـاب امـام صـادق ، سـلام الله عـلیـه ، از جـنـاب رسـول اکـرم ، صـلی الله
عـلیـه و آله، نـقـل مـی فـرمـایـد کـه گـفـت خـدای عـزوجـل بـه داود
فـرمـود: ای داود بـشـارت ده گـناهکاران را و بترسان صدیقین را! گفت :
چـگـونـه بـشـارت دهـم گـنـاهـکـاران را و بـتـرسانم صدیقین را؟ گفت : ای
داود بشارت ده گـنـاهـکاران که من همانا توبه قبول می کنم و از گناه می
گذرم ، و بترسان صدیقان را کـه عـجـب نکنند به اعمالشان ، زیرا که نیست
بنده ای که من به پا دارم برای حساب مگر آنکه هلاک گردد.
بـعـد از آنـکه صدیقین در حساب هلاک اند، با آنکه آنها از گناه و معصیت پاک
اند، من و تو چـه مـی گـوئیـم ؟ ایـنـهـا هـمـه در صـورتـی اسـت کـه اعـمـال
مـن و شـمـا از ریـاء دنـیـایـی ، که از موبقات و محرمات است ، مخالص
باشد، و کم اتفاق افتد برای ما عمل خالی از ریا و نفاق . بگذار نگفته ماند.
اکنون اگر باز جای عجب اسـت و تـدلل و نـاز و غـمـزه ، بکن ، و اگر انصافا
جای خجلت و سرافکندگی و اعتراف بـه تـقـصـیـر اسـت ، بـعـد از هر
عبادتی که کردی از روی جد و واقع از آن عبادت و از آن دروغها که در
محضر حق تعالی گفتی ، از آن نسبتها که بی جهت به خود دادی ،
استغفار و تـوبـه کـن . آیـا تـوبـه نـدارد کـه در مـقـابـل حـق مـی گـوئی
قـبـل از ورود در نـمـاز وجـهـت وجـهی للذی فطر السموات والارض حنیفا
مسلما و ما انا منم المشرکین ، ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله
رب العالمین.[2] آیا وجهه قـلب شما به فاطر سماوات و ارض است ؟ آیا
شما مسلمید و از شرک خالصید؟ آیا نماز و عـبـادت و مـحـیـا و ممات شما
برای خداست ؟ آیا خجالت ندارد در نماز می گویی الحمدلله رب العـالمـیـن؟
آیـا شما جمیع محامد را از آن حق می دانید، یا اینکه برای بندگان ، بلکه
بـرای دشـمـنـان او مـحـمـدت ثـابـت مـی کـنـیـد؟ آیـا دروغ نـیـسـت قول تو
که می گوئی رب العالمین ، با این که ربوبیت را در همین عالم برای غیر
ثابت مـی کـنـی ؟ آیـا توبه ندارد؟ خجلت ندارد ایاک نعبد و ایاک نستعین ؟
آیا تو عبادت خدا می کـنـی یا عبادت بطن و فرج خود؟ آیا تو خدا خواهی یا
حورالعین خواه ؟ آیا تو استعانت از خـدا فـقـط مـی طلبی ، یا در کارها
چیزی که در نظر نیست خدا (است)؟ آیا تو به زیارت بـیـت الله که می روی
، مقصد و مقصودت خداست و مطلب و مطلوبت صاحب خانه است و قلبت
مـتـرنـم اسـت بـه قـول شـاعـر: و ما حب الدیار شغفن قلبی؟[3] خداجو
هستی ؟ آثار جـمـال و جـلال حـق را مـی طـلبی ؟ آیا تو برای سید
مظلومان اقامه عزا می کنی به سر و سـیـنـه بـرای او مـی زنـی ، یـا بـرای
رسـیـدن بـه آمـال و آرزوی خـودت ؟ شـکمت تو را وادار می کند مجلس
عزاداری برپا کنی ؟ شهوت وقاع تو را وادار می کند نماز جماعت بروی ؟
هوای نفس تو را به مناسک و عبادات می کشد؟
ای بـرادر، در مـکـایـد نـفـس و شـیـطـان دقـیـق شـو. بـدان که نمی گذارند
تو بیچاره یک عـمـل خـالصـی بـکـنـی ، و هـمـی اعـمـال غـیـر خـالصـه را
کـه خـداونـد به فضلش از تو قبول کرده نمی گذارند به سر منزل برسانی .
کاری می کنند که به واسطه این عجب و تـدلل بـیـجا همه اعمالت به باد
فنا برود، این نفع هم از جیبت برود. از خدا و رضای او کـه دوری ، بـه
بـهـشـت و حـورالعـیـن هـم نـمـی رسـی ، سـهـل اسـت ، مـخلد در عذاب و
معذب در آتش قهر هم می شوی . تو گمان کردی به واسطه ایـن اعمال
پوسیده گندیده سر و دست شکسته مخلوط به ریا و سمعه و هزار مصیبت
دیگر، کـه هـر یک مانع از قبولی اعمال است ، استحقاق بر حق تعالی پیدا
کردی ؟! یا از محبین و مـحـبـوبـیـن شـدی ای بـیـچـاره بـی خـبـر از حـال
مـحـبـیـن ، ای بـدبـخـت بـی اطـلاع از دل مـحـبـیـن و آتـش قـلب آنـهـا، ای
بـی نـوای غـافـل از سـوز مـخـلصـیـن و نـور اعـمـال آنـهـا، تـو گـمـان کـردی
آنـهـا هـم اعـمـالشـان مـثـل من و توست ! تو خیال می کنی که امتیاز نماز
حضرت امیرالمؤ منین ، علیه السلام ، با مـا این است که مد ولا الضالین را
طولانیتر می کند؟ یا قرائتش صحیحتر است ؟ یا طول سجود و رکوع و اذکار
و اورادش بیشتر است ؟ یا امتیاز آن بزرگوار به این اسـت که شبی چند صد
رکعت نماز می خواند؟ یا مناجات سید الساجدین ، علیه السلام ، هم مـثـل
مـنـاجـات مـن و تو است ؟ او هم برای حورالعین و گلابی و انار این قدر ناله
و سوز و گداز داشت ؟ به خودشان قسم است ـ و انه لقسم عظیم.[4] که
اگر بشر پشت به پـشـت یـکدیگر دهند و بخواهند یک لا اله الا الله امیرالمؤ
منی را بگویند نمی توانند! خاک بر فرق من با این معرفت به مقام ولایت
علی ، علیه السلام ! به مقام علی بن ابی طالب قـسـم کـه اگـر مـلائکـه
مـقـربـیـن و انـبـیـاء مـرسـلیـن ـ غـیـر از رسـول خـاتـم کـه مـولای عـلی و
غـیـر اوسـت ـ بـخـواهـنـد یک تکبیر او را بگویند نتوانند. حال قلب آنها را جز
خود آنها نمی داند کسی .
ای عـزیـز، ایـن قـدر لاف خـدا مزن ! این قدر دعوی حب خدا مکن . ای عارف
، ای صوفی ، ای حکیم ، ای مجاهد، ای مرتاض ، ای فقیه ، ای مؤ من ، ای
مقدس ، ای بیچاره های گرفتار، ای بـدبـخـتـهـای دچـار مـکـایـد نـفـس و
هـوای آن ، ای بـیـچـاره هـای گـرفـتـار آمال و امانی و حب نفس ـ همه
بیچاره هستید! همه از خلوص و خدا خواهی فرسنگها دورید. این قـدر
حـسـن ظـن بـه خـودتـان نـداشـتـه بـاشـیـد. ایـن قـدر عـشـوه و تـدلل
نـکـنـیـد. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را می جوید یا خودخواه است ؟
موحد است و یـکـی طـلب ، یـا مـشـرک اسـت ؟ پـس ایـن عـجـب هـا
یـعـنـی چـه ؟ ایـن قـدر بـه عمل بالیدن چه معنی دارد؟ ـ عملی که فرضا
تمام اجزاء و شرایطش درست باشد و خالی از ریـا و شـرک و عجب و سایر
مفسدات باشد، قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چـه
قـابـلیـتـی دارد کـه ایـن قـدر تـحـویـل مـلائکـه مـی دهـیـد؟ ایـن اعـمـال را
بـایـد مـستور از چشمها داشت . این اعمال از قبایح و فجایع است ! باید
انسان از آنها خجلت بکشد و ستر آنها کند.
خـداوندا به تو پناه می بریم ما بیچاره ها از شر شیطان و نفس اماره. تو
خودت ما را از مکاید آنها حفظ فرما بحق محمد و آله ، صلی الله علیهم.
شرح چهل حدیث امام خمینی(ره) – ذیل حدیث سوم – ص 74
[1] اصـول کـافـی ، ج 1، ص 314، کـتـاب ایمان و کفر، باب عجب حدیث 8.
[2] انعام ، 79.
[3] مـصـرع نـخـسـت از ایـن بـیت است : و ما حب الدیار شغفن قلبی ـــــ و لکن
حب من سکن الدیارا
. (دوسـتـی . دیـار دلم را نـبرده است ، بلکه دل در گرو دوستی ساکن آن داده ام .)
در جامع الشواهد (ج 3، ص 244، باب الواو بعده المیم آمده که شاعر این شعر
ناشناخته است .
[4] بـرگـرفـتـه شـده از آیه و انه لقسم لو تعلمون عظیم (و اگر بدانید آن سوگندی
بزرگ است .) واقعه / 76.
در پناه مادر مهربان زهرا س