پسری دختری رو خیلی دوست داشت که دخترک توی سی دی فروشی کار میکرد پسرک به دختره هیچ چیزی در باره ی عشقش نگفته بود پسرک برای حرف زدن با او هر روز یک سی دی می گرفت بعد از یک مدت پسر در اثر تصادف مرد و دختر به خانه ی پسر رفت و مادر پسر دخترک به اتاق پسرش برد ودختر دید که تمام فیلم ها باز نشده مانده ...
تاریخ درج:
۹۲/۱۲/۲۱ - ۲۰:۵۳ 33 نظر , 182
بازدید