فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2973


درباره من
دانشجوی دکتری مشاوره.
عین قاف (counselor )    

در اشك يتيم...

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۶/۱۱ ساعت 03:15 بازدید کل: 496 بازدید امروز: 131
 

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی                فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خواست  

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم                کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست  

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست        پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست  

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت            این اشک دیده من و خون دل شماست  

ما را به رخت و چوب فریفته است              این گرگ سالهاست که با گله آشناست  

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است       آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست  

بر قطرۀ سرشک یتیمان نظاره کن                تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست  

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود    کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۶/۱۱ - ۱۳:۲۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)