فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2973


درباره من
دانشجوی دکتری مشاوره.
عین قاف (counselor )    

تايمز...

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۶/۱۱ ساعت 03:29 بازدید کل: 491 بازدید امروز: 137
 

روباه را حيواني باهوش مي گويند ولي براي كساني كه آن را مي شناسند موجودي ترسو و لاشه خوار است كه هميشه در حاشيه شهرها و روستاها زندگي مي كند. در كلاس دوم ابتدائي قديم درسي بود به نام «روباه و کلاغ». زاغکی قالب پنیری دید، به دهن برگرفت و زود پريد... وقتي اين درس را مي خواندم فكر مي كردم روباه قصه ها چيزي متفاوت از روباه هايي است كه هر روز در صحرا مي بينم، آخه روباه صحرايي كه من مي ديدم بسيار ترسو و بزدل بود. از كودكي اين تناقض بود، حتي تناقضي بين باورهاي فولكور با باورهاي كتابي. سينه به سينه به ما مي گفتند كه دم روباه چيز باارزشي است و اگر بتواني آن را بكني مي تواني به قيمت خوبي بفروشي يا حتي به عنوان چيزي زينتي از آن استفاده كني، مثلاً از جلوي شيشه ماشين هاي بزرگ آويزان كني. حتي روش آن را نيز مي گفتند، پيرمردها مي گفتند اگر روباه را مقداري دنبال كني، خيلي زود خسته شده و نمي تواند فرار كند. مي گفتند روباه زود دل پيچه مي گيرد. راست هم مي گفتند. ديروز شبكه دو را نگاه مي كردم، مستند حيوانات بود، درباره روباه. گوينده با ولع داشت آن را بسيار بزرگش مي كرد، « حیوانی است بسیار باهوش....». باز آن تناقض در دلم زنده گشت. حوصله ام سر رفت، كانال را عوض كردم و به شبكه شش يا همان شبكه خبر زدم. خبرنگار از كنار رودخانه تايمز گزارشي از ناآرامي هاي انگليس تهيه كرده بود. پشت سرش ساختمانهاي باشكوهي ديده مي شد، با معماري پيچيده و قشنگي كه نقوش بسياري بر آن وجود داشت. لحظه اي توهم بصري ديدگانم را فرا گرفت و در حالت وهم آن نقوش را مثل انسانهايي ديدم كه روي هم گذاشته شده اند و از هيكلشان بناهايي ساخته اند. حتي گاهي مي ديدم قطره هاي خونهاي هندي و ايراني مي چكد، مردان زخمي هندي و ايراني لاي بناهاي باشكوه فرياد مي زدند، بين شان آدمهاي سياه پوستي از آفريقا نيز وجود داشتند، آنها نيز فريادشان نقش بسته بود، يك امتداد مخوف. ضجه ها و فريادها و قطره هاي خون. وهم سنگين بود و سرگيجه آور. نمي دانم بين مستند و گزارش انگليس رابطه اي بود؟ اسكندر پيرمرد سالخورده روستايمان وقتي از دوران سربازي اش صحبت مي كرد، هميشه از انگليس مي ترسيد. او مي گفت: « انگلیس روباه است ». حتی گزارش انگلیس نیز مرا در تناقض روباه کتاب و روباه صحرا انداخت. آنچه دیده بودم با آنچه می شنیدم تفاوت داشت. آخر سر برای فرار از تناقض، كانال تلويزيون را به شبكه يك برگرداندم. اخبار ساعت ۲۱ بود. گوينده خبر گفت: نماينده هاي مجلس تصميم به اخراج سفير انگليس گرفتند. اين بار تناقض كودكي ام رفع شد، روباه را اگر دنبال كني خسته مي شود و مي تواني دمش را بكني. الان واق واق روباه پير شنيده مي شود. 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۶/۱۱ - ۰۳:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)