دنیا زیباست!
دنیای قشنگیه !
بی آنکه انتخابی داشته باشی بدنیا می آیی...
وقتی بدنیا می آیی زار زار گریه میکنی!! دنیای قشنگی نه؟
کمی که بزرگتر شدی میبینی تمام آرزوهایت فقط یه رویا بود.. یه رویای شیرین!
رویاهایت تبدیل به یه کابوس می شود! کابوسی که رهایی نداری ازش....
در اوج جوانی دنیای وحشی اطرافت رو میبینی...
چشم باز می کنی میبینی درون دنیایی زندگی میکنی که فکرشم نمیکردی....
دنیایی که خبری از یک دوست نیست! دنیایی که حتی به خودت هم نمیتونی اطمینان کنی..
دنیایی که عشقی در آن وجود ندارد
. خبری از قصه های شیرین مادربزرگ نیست.....
اینجا تا دلت بخواد دل شکستن رو خوب بلدن.... آری دنیا خیلی قشنگه مخصوصا وقتی توی دنیای به این بزرگی تنهایی...
اینجا به نظر همه با هم دوستن اما واقعا دوست واقعی کجاست؟
هرکی که کارت و راه بندازه و منفعتی داشته باشه برات میشه دوستت!! نه؟
آری دنیا خیلی قشنگ اگه منفعتی برای کسی داشته باشی ولی اگه نداشته باشی؟
دنیا میتونه خیلی زیبا باشه به شرطی که هر روز رنگ عوض کنی و مثل آدمای اطرافت باشی!
اونوقت هیچ مشکلی نداری و همیشه شادی.... ولی اگه نتونی مثل آدمای اطرافت بشی چی؟
میدونی چی میشه؟
تنها می شی................. گوشه گیر میشی افسرده میشی........... از آدمای اطرافت دوری میکنی حوصله هیچ کسی و نداری... سکوت بهترین دوستت میشه..... لبخند برات غریبه میشه...
تنها دود سیگار آرام بخش لحظات میشه..
آری اینگونه میشه که دنیا زشت و کثیف میشه....
هر روز آرزوی مرگ میکنی !
در آخر چشم باز میکنی میبینی تو منجلابی گیر کردی که راه برگشتی وجود نداره...
ولی باز میگن دنیا قشنگه زندگی زیباست؟
کاش حداقل یک انتخاب برات گذاشته بودن!
مرگ! حتی مرگ هم دست خودت نیست! اگه یکی به انتها خط رسیده باشه یعنی هیچ هدفی نداشته باشه از زندگیش ...
بازهم چاره ای جز زندگی کردن و زجر کشیدن نداره؟