کاریکماتور......

توان
بعضي‌ها عددي نيستند؛ ما آن‌ها را به توان رسانده‌ايم.

معرکه
وقتي کلاهتان پس معرکه باشد، تازه اول معرکه‌ايد.

موي سپيد
حتي موهايم هم مي‌دانند که پايان شب سيه سپيد است.

قوزک
آن‌قدر در خودم فرورفتم که سر از قوزک پايم درآوردم.

قانون
عده‎اي قانون را «پياده» مي‎کنند که خود «سوار» شوند.

آينده
براي اين که «آينده»اش را خراب کنند «حال»ش را گرفتند.

مخالفان رژيم
آدم‎هاي لاغر با «رژيم» مخالفند.

دريا
زيباترين لب دنيا، لب درياست.

عنکبوت
بي‌صداترين تار را عنکبوت مي‌نوازد.

قلم
قلمي که مغز ندارد حتما آبرويت را خواهد بُرد.
گرسنگي
هيچ‌کس گرسنه نيست، همه روزي چند وعده گول مي‌خورند.

فرياد
نقاش لال، فرياد مي‌کشيد.

آزادي
بعضي‌ها در ترافيک انقلابند و بعضي‌ها در مسير آزادي.

هنر
خيلي از معتادها تابلو هستند اما ارزش هنري ندارند.

قصاب‌ها
قصاب‌ها آزادانه‌تر از روزنامه‌نگارها قلم مي‌زنند.
ساعت
ساعت لاشه‌ي زمان است که بر روي مچ سنگيني مي‌کند.

سياستمدار
خيلي چيزها را زير پا گذاشت؛ اما باز هم، هم قد سياستمداران نشد.

سواري
همه چيز بر وفق مراد است و بعضي‌ها سوار بر خر مراد.

وصله
بعضي‌ها خياط نيستند؛ اما خوب وصله‌هايي به آدم مي‌چسبانند.

وقت
چون وقتمون خيلي کم بود، همه چيز بين ما زود تمام شد.
رويا
من با رويا زندگي مي‌کنم و رويا با ديگري.

يک پيکر
به‌جز سياستمدران، بني‌آدم اعضاي يک پيکرند.