فراموش کردم
رتبه کلی: 2765


درباره من
مجید @ (damedar )    

سر پیری و معرکه گیری

منبع : [Kabood Group
درج شده در تاریخ ۹۱/۱۰/۲۵ ساعت 10:05 بازدید کل: 468 بازدید امروز: 127
 

 

 

  

پیری ومعرکه گیری زوج عاشق !

پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من

میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم.{#}

 

 

پیرزن قبول کرد.

فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد.

وقتی برگشت خونه، دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.


ازش پرسید: {#}

چرا گریه میکنی؟{#}

پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:

 . . . . . . . . .

 . . . . . . . .

. . . . . . .

. . . . . .

. . . . .

. . . .

. . .

. .

.

{#}بابام نذاشت بیام!!!{#}

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۰/۲۵ - ۱۸:۲۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)