در روایت آمده چون حضرت امام حسن مجتبی متولد گردید نور جمال او تابید بطوریکه از سطوع جمال با هرالنورش سراسر مدینه منور و روشن شد.
پیغمبر در سفر بود مظفر و پیروز برگشت و این فتح و ظفر را از قدوم میمنت لزوم نوزاد فرزند عزیزش دانست و مستقیما بخانه دخترش فاطمه زهرا رفت و مولود جدید را بمادرش حضرت فاطمه زهرا و پدرش حضرت علی مرتضی سلام الله علیهما تهنیت و تبریک گفت و فرمود فرزندم را نزد من بیاورید و چون آن نوزاد عزیز را نزد آنحضرت آوردند اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او گفت و فرمود نام او را حسن بگذارند چه نام حسن از اسماء الهیه است و بهترین نامهاست البته این نام مبارک حاکی از حسن جمال زیبای آن مظهر کل الجمال و زیبای مطلق است امام حسن واجد حسن صوری و معنوی بوده است و او اولین اولاد پسر از دختر پیغمبر زهرای اطهر است نشانههای حضرت محمد مصطفی و حضرت علی مرتضی و حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیهم کاملا در وجود امام حسن محسوس و مشهود بوده است.
دارد که وقتی از انس بن مالک پرسیدند حسن بن علی بن ابیطالب به چه کس شباهت دارد با این وجاهت و حسن جمال، قال لم یکن احدا اشبه برسول الله (ص) من الحسن بن علی (ع) معلوم میشود امام حسن مجتبی شبیهترین افراد بجدش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بوده است .
رسول خدا فرموده: ان الحسن ابنی سیصلح بن بین الفئتین" 4 " و باز فرمود: اللهم انی احبه فاحببه و احبب من یحببه؛ " 5 " خدایا من، حسن را دوست دارم. تو نیز او را دوست بدار و کسی که او را دوست میدارد را نیز دوست بدار.
ملاحت و جذّابیّت و زیبائی کسی مانند آن حضرت نبود وقتی به در خانه می نشستند عابرین از رفتن باز می ماندند و می ایستادند و کوچه از جمعیّت پر می شد، همه مبهوت جمال مبارکشان بودند. پدر و جدّشان بهترین خلق خدا و مادرشان بهترین زنان جهان بود.
امام صادق (ع) فرمود: کان الحسن بن علی علیهماالسلام اعبد اهل زمانه. امام حسن (ع) عابدترین مردمان زمان خویش بود، چون به یاد مرگ میافتاد و قبر و زنده شدن مردگان و گذشتن از صراط بخاطرش میآمد اشک میریخت و چون به یاد عرضه اعمال به حق تعالی میافتاد، فریاد میکشید، و مدهوش میگشت.
امام حسن علیهالسلام بر جمعی از فقرا عبور کرد که روی زمین نشسته و تکههای نانی در پیش روی خود نهاده و میخوردند، چون آن بزرگوار را دیدند تعارف کردند و گفتند: هلم یابن بنت رسول الله الی الغداء، ای پسر دختر رسولخدا بفرما، به صبحانه.
امام علیهالسلام پیاده شد و این آیه را خواند: «ان الله لا یحب المستکبرین» قطعا خدای تعالی مستکبران را دوست ندارد سپس شروع کرد بخوردن غذای آنان و چون سیر شدند امام علیهالسلام آنها را به مهمانی خود دعوت کرد و آنها را پذیرایی و اطعام کرده و جامه نیز بر تن آنها پوشانید و چون فراغت یافت فرمود:
الفضل لهم لانهم لم یجدوا غیر ما اطعمونی و نحن نجد اکثر منه با همه اینها فضیلت از آنها است زیرا آنها به غیر از آنچه ما را پذیرائی کردند و اطعام نمودند چیز دیگری نداشتند ولی ما بیش از آنچه دادیم، داریم.