فراموش کردم
اعضای انجمن(350) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
نگهبان گذرگاه عشق (dariush-KH )    

داستان عشق(قسمت دوم)

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۲/۰۸ ساعت 12:05 بازدید کل: 425 بازدید امروز: 170
 

با سلام ،پيشنهاد ميكنم قسمت اول رو بخونيد بعد، چون قسمت اول و نخونيد چيزي متوجه نميشيد.ممنون

در پي گشتن اين خوش خبر زيبارو

دختري در پي آب است و خيالش هر سو

در زماني كه همين دخترك خوش گيسو

پر كه مي كرد دو كوزه كه برد خانه او

شال خوش رنگ و نگاري ز همان رود گذشت

گذر عمر ز اينجا كه بر او زود گذشت

دخترك دست كه در آب بكرد و بگرفت

شال را شست و به گردن كه بياويخت چه سفت

در ره خانه او چشم بچرخيد و بديد

پسري خفته لب كوه و دل جنگل بيد

دل به او دادو ره خانه ي خود را كج كرد

دخترك با دل و فرجام غريبش لج كرد

جرعه اي آب به اين رهگذر راه بداد

پسرك جاي تشكر شال از او بستاند

دخترك گفت پسر شال مگر شال تو است؟

پسرك گفت مگر هرچه بيابي ز تو است؟

دخترك از سخن اين پسر بي فرجام

دل برنجيد و بگرييد كمي اندر جام

ره خانه بگرفت و سخن خويش تمام

جام در نزد پسر ماند و پسر از او رام

پسرك گفت عجب دختر زيبا رويي

حيف او نيست كه گردد چو پسر در سويي؟

پسرك محو تفكر شد و بر خود باليد

ياد حرف پدر افتاد و صدايش خوابيد

تازه فهميد كه قلبش به كدامين سو بود

صاحب جام همان دختر خوش گيسو بود

پي گشتن به همان راه به سرعت بدويد

دخترك را كه بديد،نفسي خوب كشيد

دخترك گفت پسر دست تو از من بردار

پسرك شال بدو داد و بگفت اي دلدار

هفت شب منتظرم باش كه از شهر خودم

پدرم نزد تو آرم كه طلب دارد غم

عاقبت در شب آدينه به همراه ولي

در منزل بزنيم و بستانيم بلي...............                                                        ادامه دارد..........

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۲/۰۸ - ۱۲:۰۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)