فراموش کردم
اعضای انجمن(350) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
نگهبان گذرگاه عشق (dariush-KH )    

داستان عشق(قسمت آخر)

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۲/۱۰ ساعت 22:31 بازدید کل: 388 بازدید امروز: 105
 

پسرك با خبري خوش به سرايش برگشت

به پدر گفت پدر گشت و گذارم سر گشت

يافتم دختر زيبا دل و خوش گيسو را

يافتم انبر خوشبوي تن آهو را

به پدر گفت بيا تا به سرايش برويم

بهر دريافتن صلح و صفايش برويم

..............

پسرك با پدرش راه سفر كرد آغاز

پدرش ساز دميد و پسرك كرد آواز

عاقبت در شب آدينه به منزل كه رسيد

مشك را همچو گلابي به سرو سو پاشيد

گل به دستش بگرفت و در منزل كوبيد

در گشاينده پدر بود و پسر را كه بديد

گفت دختر لب رود است و پي آب برفت

پسرك گل به پدر داد و پي دختر رفت

دخترك جرعه اي از آب كه با خود بچشيد

ناگهان گرگ سياهي به لب رود بديد

عجلش بر سر خود ديد و به سرعت بدويد

سينه ي دخترك دهكده را گرگ دريد

............

پسرك پيكر خونين عزيزش را ديد

داد و فرياد كنان عشق به آغوش كشيد

خون به جوش آمد و سيماي غريبش گم شد

پسرك عاشق ديوانه ي اين مردم شد

تو تعاريف شنيدي به لب يك مجنون

خانه اش سوخت و دل باخت و قلبش شد خون

تو بيا روشني خانه ي غم در خون باش

تو بيا ليلي پر پر زده ي مجنون باش

............................................................پايان

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۲/۱۰ - ۲۲:۳۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)