یه کاری کرد با دل من اون چشای پر جذبه که ساعت خونه م هنوز ، بعد یه عمری عقبه... اون که نباید می شد انگار شده هر چی بگم نمی خوامش بیخوده... همین که اسمت رو منه کلی میبالم به خودم بذار همه گمان کنن من اول عاشقت شدم... روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت... چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم, آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت... روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود,مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت... او کسی بود که از غرق شدن می ترسید,عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت... هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد, پسر ساده که یک روز کبوتر شد و رفت... هر که خوبی کرد زجرش میدهند, هر که زشتی کرد اجرش میدهند... باستان کاران تبانی کرده اند,عشق را هم باستانی کرده اند... هرچه انسانها طلایی تر شدند,عشق ها هم مومیایی تر شدند... اندک اندک عشق بازان کم شدند, نسلی از بیگانگان آدم شدند!!!! |