فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 4355


درباره من
دلخون* (delkhoon-samira )    

مرگ عشق

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۸/۱۷ ساعت 23:15 بازدید کل: 303 بازدید امروز: 121
 
یه کاری کرد با دل من اون چشای پر جذبه که ساعت خونه م هنوز ، بعد یه عمری عقبه...
اون که نباید می شد انگار شده هر چی بگم نمی خوامش بیخوده...
همین که اسمت رو منه کلی میبالم به خودم بذار همه گمان کنن من اول عاشقت شدم...
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت...
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم, آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت...
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود,مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت...
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید,عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت...
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد, پسر ساده که یک روز کبوتر شد و رفت...
هر که خوبی کرد زجرش میدهند, هر که زشتی کرد اجرش میدهند...
باستان کاران تبانی کرده اند,عشق را هم باستانی کرده اند...
هرچه انسانها طلایی تر شدند,عشق ها هم مومیایی تر شدند...
اندک اندک عشق بازان کم شدند, نسلی از بیگانگان آدم شدند!!!!
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۸/۱۷ - ۲۳:۳۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)