اخ که چقدر خوبه، قدم زدن با توچه خوب و آفتابیه، هوای من با توتو کافه های شلوغ، گوش دادن به صدات چه لذتی داره...تو خلوت کوچه، گرفتن دستات،چه لذتی داره...بازم اجازه بده بهت سلام کنم،نگو باهام قهری،با اینکه میدونم ؛ تو بی اجازه تری ، عاشق این شهری!تو غربت خونه، جز منه دیوونه کی غصه ی تو رو خرد؟شبای تنهایی، بدون لالایی، چجوری خوابت برد؟!اخ که چه دلگیره هوای من بی تو،چقدر نفسگیره، قدم زدن بی توتو خلوت کوچه گرفتن دستات،همش دروغه دروغه،چقدر ادامه بدم ، به گم شدن تو این خیابونای شلوغ!جز منه دیوونه ، کی وقتی حس میکنه، که داره میمیره..حتی واسه مردن، از توئه دیوونه، اجازه میگیره!چراغای رنگی، ادمای سنگی..سرفه و دلتنگی..تو کافه ی خالی، یه استکان چایی..کنار تنهایی..اون طرف میزم، جات خالیه عزیزم! |