گفتی غزل بگو،غزل من، غزل چرا؟
وقتی که میشود، مغازله فرمود در عمل
بیهوده است شعر و غزل، وزن و قافیه
مستعفلن مفاعل مستعفلن فعل
شعر و غزل زبان زمان فراق بود
حالا که در کنار منی ،بوسه و بغل
سر تا به پا خود غزل نا سروده ای
وقتی که اصل هست عزیزم چرا بدل؟
چشم شراب گون تو خالی من الکحول1
لبهای دلفریب تو احلی من العمل
از ماذن نگاه تو آن چشمهای مست
فریاد می زنند که حی الامل2
تلخی مکن که چشم تو را مست خوانده ام
شیرین من مناقشه ای نیست در مثل
دیگر مده حواله ی ما را به روز بعد
مُردیم از کشیدن چکهای بی محل
با اینهمه به لطف حضور تو قانعیم
از خنده ای دریغ مفرما لااقل....
جعفر کبیری
1-خالی من الکحول:شراب بدون الکل که بد مستی نمی آورد،مثل شراب بهشتی
2-حی علی الامل: بشتاب به سوی آنچه آرزویش داشتی......