غمگینه....

کمـــــی دورتــر بـایست …
لطفـــــــــا ً !!
من  دیــوانه  تــر از آنــم …
کــه بی هــوا ،
در آغـوشت  نگیــرم … !
.
.
.
تو چه با صلابت حکم میدهی که،
حواست را جمع کن،
و من میمانم،
که چگونه جمعش کنم،
وقتی تمامش پیش توست …!
.
.
.
چشمهای تــو ، یک مرضِ مسری دارند
هربار نگاه می کنم …
تب می کند ، وجودم …
.
.
.

دلم اگر برای تو تنگ می شود …
ببخش !
روزم اینگونه قشنگ می شود …
.
.
.
من و تو از همان روز اول،
محکوم به از دست دادن بودیم!
تو، همان یک ذره احساست را…
و من…
تمام زندگی ام را!
.
.
.
امشب
دیوانگی در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقی
نه حتی سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگی را تسکین نمی دهد
جز عطر تنت لعنتی …
.
.
.
لانه ات را بر حباب حوصله ی مردمان نساز ، تا آواره ی بی حوصلگیشان نشوی
.
.
.
خودت را تصور کن
بی “او”
شاید بفهمی چی کشیدم
بی “تو”
.
.
.
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم،
و هنوز نمیدانم چگونه می شود
هربار که تو بی دلیل ترکم میکنی
من بدهکارت می شوم …
.
.
.
گاهی تنها ماندن تمرین بدی نیست ، زیرا در همه حال باید منتظر بی وفایی بود
.
.
.
صفت برای نام تو
جواهر بدلی ست
واژه ها را نفرین می کنم
و آه می کشم
پر از تو می شوم
بی چتر…
.
.
.
وقتی کسی تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صدای او متفاوت است
و تو می دانی
که نامت …
در لبهای او ایمن است
.
.
.
آغوش گرمم باش ، بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم
.
.
.
تمام دردها فراموشم می شود
وقتی چشمان تو
در مقابل خیالم، قَد عَلَم میکنند . . .
.
.
.
در صدا کردن نام تو، یک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک” کاش باشی”
.
.
.
امروز خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد
.
.
.
در زندگی
هرکسی را که دوست بداری از او ضعیفتری
زیرا برای راضی نگه داشتنش
حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی…
.
.
.
بی تو خورشید دلم رهگذری ظلمانی ست / آخرین پنجره ام در خطر ویرانیست
.
.
.
چقدر نگاه کردن به چشم هایت واگیر دارد!
هر بار که نگاهت می کنم  پر میشوم از عشق..!
.
.
.
آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند
دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتی بیشتر از وقتی که کودک بودند !
.
.
.
گاهی بهترین وسیله برای فراموشی ، دیدار دوباره است !
.
.
.
وقتی قلم به دست می گیرم و از تو می نویسم…
دلتنگی چه مزه ی شیرینی دارد!
.
.
.
بعضی از حرفارو
باید بزاری وقتی خوب دم کشید بزنی اینجوری خیلی بیشتر به طرفت می چسبه!
دوستت دارم . . !
.
.
.
بیایید به هم دروغ نگوییم…
آدم است…
باورمیکند …
دل می بندد !!
.
.
.
آهای آدما ، پاسخ دوستت دارم ، مرسی نیست !
.
.
.
تورا خودم چشم زدم
بس که نوشتمت میان شعرهایم
بی آنکه “اسپند” بچرخانم میان واژه هایم …
.
.
.
بعضی حرف ها را فقط دست ها به هم میزنند ..
فقط دستها…
.
.
.
جنگل جانم را به آتش میکشانی با چشمهایت …
وقتی که چشمانت را می بندی و باز بر من خیره میشوی
خاکستر میشود تمام دلواپسی هایم …
.
.
.
مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن سرم میاد !
.
.
.
همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدی
همه گفتند:
بلد نبودی حقت را بگیری …!
.
.
.
جز یاد خودت هیچ خیالی به سری نیست / از سر نرود فکر تو چون مختصری نیست
آنگونه مرا کرده دو چشمان تو جادو / کز خود شده ام بیخود و از من اثری نیست
.
.
.
نمیدانم نهان از من چه نیکی کرده ای با دل
که چون غافل شوم از آن ، دوان سوی تو می آید
.
.
.
چه زخم هایی بر دلم خورد تا یاد گرفتم …
هیچ نوازشی
بی درد نیست …
.
.
.
مداد به دست میگیرم
صفحه ی سفید کاغذ
می خواهم از تو نقشی بکشم !
چشم ؛ چشم دو ابرو …
تا همین جا کافی ست !
می نشینم سیر
نگاهـت میکنم !
.
.
.
صفای دلت را به رخ آسمان میکشم تا به زیبایی مهتابش ننازد
.
.
.
صدای قلب نیست
صداس پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی است کمی خسته شوی
کافی است کمی بایستی…
.
.
.
“رسیدن” چیزی را درست نمی کند وقتی قرار نیست پا به پایم بیایی !
.
.
.
بالا بروی … پایین بیایی … بی فایده است
من تورا همین جا
میان بازوانم، در آغوشم میخواهم
با یک بوسه
در سرزمین تن من خبری از دموکراسی نیست …
.
.
.
یادت عادت است …
همین روزها ترک می کنم
مثل سیگار که ماه هاست نخ آخریست روشن می کنم
مثل اس ام اس هایی که هفته هاست بار آخریست که میخوانم
مثل عکس هایی که روزهاست بار آخریست که نگاه میکنم …
.
.
.
مــن عـاشـق تــو هـسـتـم …
عاشق چشمانی که اقیانوسی از آرامش را در خود دارد
عاشق دستانی که خداوند،
نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است !
و عاشق لبخندی که زیبایی را تمام و کمال به تصویر می کشد
دوسـتـت مـی دارم