به دل عشق تو مادرزاد دارم
ز هجر روی تو فریاد دارم
برای دیدنت تا صبح جمعه
به دستم تیشه ی فرهاد دارم
آقا جان یا صاحب الزمان، شما در این چند روز بیش از همه عزادار و گریانید. چرا که شما صحنه وداع امام حسین را با عمه ی بزرگوارتان زینب (س) به چشم می بینید آن وقت که این برادر و خواهر می خواستند از هم جدا شوند.
نقل می کنند مقدس اردبیلی به همراه جمعی از طلبه ها برای زیارت سیدالشهداء به کربلا رفته بودند، رسیدند به حرم آقا امام حسین علیه السلام، طلبه ای با ایشان بود که برایشان روضه ی اباعبدالله را می خواند. بعد از خواندن زیارت نامه منتظر روضه خواندن ماندند تا بیاید و روضه بخواند یک مرتبه میان جمعیت آقایی جلو آمد و فرمود: مقدس می خواهی من برایت روضه بخوانم؟ عرض کرد: آری آقا! یک نگاه به ضریح شش گوشه امام حسین انداخت؛ از نگاه کردنش معلوم بود که پسر فاطمه است. فرمود: حسین جان یادم نمی رود و از ذهنم نمی رود آن لحظه ای که تو می خواستی از خواهرت زینب خداحافظی کنی؛ مگر می توانند این خواهر و برادر از یکدیگر خداحافظی کنند و از یکدیگر جدا شوند؟ امام حسین همه را دلداری داد و به صبر امر نمود، اما کسی که از همه بیشتر بی تابی می کند، زینب (س) است.
نقل شده است: مرحوم مجلسی را در عالم خواب دیدند که در صحن حضرت سیدالشهداء منبر رفته است و پس از موعظه که خواست روضه بخواند شنیده شد که کسی به مجلسی می گوید: حضرت زهرا می فرمایند: « اذکر المصائب المشتمله علی وداع ولی الشهید. » یعنی مصیبت وداع فرزند شهیدم حسین را بخوان.