فراموش کردم
رتبه کلی: 3387


درباره من
اقا قاسم (eashege-ghasem )    

داستانی از حضرت ابوالفضل..واقعی

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۸/۲۴ ساعت 18:55 بازدید کل: 223 بازدید امروز: 223
 

میگن خیییییییییییییییییییییلی وقت ها پیششششششششششش یکی میاد جلوی حرم امام رضا و حی به امام رضا فحش میده و یکی از خادم های امام رضا هم اون مردو خیلی کتک میزنه......بعد اون شب امام رضا(ع) میاد تو خواب اون خادمه و به اون میگه که چرا تو اون پسرو زدی خادم هم گفت اخه اون به شما فحش داد.امام گفت تو کاری با اون نداشته باش اون بنده ی نادان خداست.....................بعد اون مرده هر روز میومد و فحش میگفت.....تا اینکه روز پنج شنبه فرا رسید.......روز پنحشنبه مرده رفت جلوی حرم و تا میخواست فحش بده یه دستی از حرم اومد بیرون و به اون مرده یک  سیلی زد و همون مرده درجا مرد....همه تو حرم وحشت کردن...........بعد شب اون روز امام رضا(ع) باز هم اومد تو خواب اون مرده و..مرده گفت ...امام اخه شما گفته بودید با او کاری نداشته باشم .و امام رضا(ع)گفت.......اون که من نبودم که زد.....حضرت ابولفضل.بود....................

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۸/۲۴ - ۱۸:۵۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)