فراموش کردم
اعضای انجمن(107)
جستجوی انجمن
مدیر انجمن: امیر-AMIR

آیه ولایت

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۶/۱۲ ساعت 02:37 بازدید کل: 128 بازدید امروز: 125
 

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ

مرحوم شیخ الطائفه شیخ طوسی می‌گوید: قوی‌ترین نص بر امامت حضرت از قرآن آیه 55 سوره مائده است.

و می‌گوید: علت این‌که ما می‌گویم قوی است؛ چون ثابت شده است که مراد از لفظ ولیکم در این‌جا؛ یعنی کسی که تدبیر عموم مردم و کارهای سیاسی و اجتماعی مردم را به عهده می‌گیرد و بر مردم اطاعت ایشان واجب و لازم است و ثابت شد که «الذین آمنوا» در رابطه با امیرالمؤمنین سلام الله علیه است.

و این دو قضیه ثابت می‌کند که امیرالمؤمنین برای ما امام است.

سوره مائده آیه 55 :

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ

سرپرست و ولیّ شما ، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانها که نماز را برپا می دارند ، و در حال رکوع ، زکات می دهند.

آقای آلوسی که سلفی است و وهابیت هم قبولش دارند، باصراحت می‌گوید: این آیه در حق امیرالمؤمنین سلام الله علیه نازل شده است

وغلب الأخباریین علی أنها نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه.

روح المعانی، ج6، ص 167

غالب محدثین و خبرنگاران می‌گویند: که این آیه 55 سوره مائده در حق علی نازل شده است.

باز می‌گوید:

والآیة عند معظم المحدثین نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه.

روح المعانی، ج6، ص 186

ابن ابی حاتم در تفسیر خود از سلمة بن کهیل نقل می‌کند:

حدثنا أبو سعید الأشج ثنا الفضل بن دکین أبو نعیم الأحوال ، ثنا موسی بن قیس الحضرمی عن سلمة بن کهیل قال : تصدق علی بخاتمه وهو راکع فنزلت انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون.

تفسیر ابن أبی حاتم ، ج4، ص 1162

امیرالمؤمنین انگشترش را در حال رکوع، صدقه داد و سپس این آیه نازل شد.

 حدثنا الربیع بن سلیمان المرادی ، ثنا أیوب بن سوید عن عقبة بن أبی حکیم فی قوله : انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا قال : علی بن ابی طالب.

تفسیر ابن أبی حاتم ، ج4، ص 1162

مراد از این آیه علی بن ابی طالب است.

حدثنا إسماعیل بن إسرائیل الرملی ، قال : ثنا أیوب بن سوید ، قال : ثنا عتبة بن أبی حکیم فی هذه الآیة : إنما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا قال : علی بن أبی طالب.

جامع البیان عن تأویل آی القرآن - محمد بن جریر الطبری، ج6، ص 390

این آیه در حق علی علیه السلام نازل شده است.

آقای عضد الدین ایجی که از استوانه‌ها و فرسان کلام اهل سنت است که متوفای 756 است می‌گوید:

وقد أجمع أئمة التفسیر علی أن المراد بالذین یقیمون الصلاة إلی قوله تعالی وهم راکعون علی فإنه کان فی الصلاة راکعا فسأله سائل فأعطاه خاتمه فنزلت الآیة.

المواقف للإیجی ، ج3، ص 614

اجماع دارند پیشوایان تفسیر بر این‌که مراد «الذین یقیمون الصلاة تا آنجایی که می‌فرماید وهم راکعون» علی علیه السلام است؛ چون در نماز در حال رکوع سائلی از علی تقضای کمک کرد و حضرت علی انگشترش را به او داد و این آیه نازل شد.

آقای ابن مردویه که از بزرگان اهل سنت است و ذهبی و دیگران تجلیل‌های ویژه‌ای برای او نقل کرده‌اند از ابن عباس از ابوذر نقل می‌کند که ابوذر می‌گوید: ما با پیغمبر نماز ظهر را خواندیم و جمعیت رفته بودند و سائلی آمد در مسجد و کسی چیزی به او نداد و امیرالمؤمنین در حال رکوع بود اشاره کرد به انگشتشان و در انگشتشان انگشتر بود و آن سائل جلو آمد و انگشتر را گرفت:

وذلک بمرأی من النبیّ (، صلی الله علیه وسلم ) وهو یصلی.

پیغمبر هم نگاه می‌کرد و قضیه جلوی چشم پیغمبر بود وقتی که پیغمبر از نماز فارغ شد فرمود: خدایا برادرم موسی از تو درخواست کرد و فرمود:

رَبِّ اشرَح لی، صدری * وَیَسِّر لی أَمری * وَاحلُل عُقدَةً مِّن لِّسَانی * یَفقَهُوا قَولی * وَاجعَل لّی وَزِیرًا مِّن أَهلی * هَرُونَ أَخی * اشدُد بِهِ أَزری * وَأَشرِکهُ فی أَمری.

خدایا برای من از خانواده‌ام برادرم را جانشینم قرار بده، خدایا وقتی حضرت موسی همچین درخواستی که کرد در جواب فرمودید:

سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجعَلُ لَکُمَا سُلطَنًا فَلاَ یَصِلُونَ إِلَیکُمَا بئَایَاتِنَآ.

من برادرت را کمک تو قرار می‌دهم و برای شما سلطنت و حکومت قرار می‌دهم خدایا:

وأنا محمّد نبیّک وصفیّک، اللّهمّ، فاشرح لی، صدری، ویسّر لی أمری، واجعل لی وزیراً من أهلی علیّاً اشدد به ظهری.

من محمد پیغمبر و انتخاب شده تو هستم و همان درخواستی که حضرت موسی داشت من هم از تو همان درخواست را دارم، من هم از تو می‌خواهم علی را وزیر و جانشین من قرار بده.

ابوذر می‌گوید: سخن پیغمبر تمام نشده بود که جبرئیل نازل شد از طرف خدای عالم و فرمود:

یا محمّد، اقرأ ، فأنزل الله علیه : ( إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤتُونَ الزَّکَوةَ وَهُم رَاکِعُونَ )

مناقب علی بن أبی طالب ( ع ) وما نزل من القرآن فی علی ( ع ) - أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی -، ص 293 ؛ تفسیر الثعلبی ، ج4 ، ص80 و81 ؛ تفسیر الرازی - فخر الدین الرازی، ج12، ص 26 ؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل - الحاکم الحسکانی ، ج1، ص230 ؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول ( ع ) - محمد بن طلحة الشافعی، ص170 و 171؛ الفصول المهمة فی معرفة الأئمة - علی بن محمد أحمد المالکی (ابن الصباغ) ، ج1، ص 579 و 580

در این آیه کلمه «ولی» تکرار نشده است؛ بلکه یک کلمه «ولی» آمده است.

این «ولی» در حقیقت مبتدا است که «الله» خبر آن است و «رسول» خبر دوم و «الذین آمنوا» خبر سوم است.

مشخص است که کلمه «ولی» در هر سه مورد به یک معنا است و آن هم به معنای ولایت تامه و تدبیر امور است که به معنی آیه 6 سوره احزاب است که می‌فرماید:

النَّبِیُّ أَولَی بِالمُؤمِنِینَ مِن أَنفُسِهِم.

اگر بنا بود ولایت خدا با ولایت پیغمبر و با ولایت امیرالمؤمنین تفاوت داشته باشد، باید می‌فرمود:

انما ولیکم الله وولیکم رسوله وولیکم الذین آمنوا.

مثل آیه شریفه61 سوره توبه که می‌فرماید:

قُل أُذُنُ خَیرٍ لَکُم یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤمِنُ لِلمُؤمِنِینَ.

کلمه «یؤمن» دو بار تکرار شده است که اولی به معنی ایمان واقعی است و دومی یعنی این‌که به ظاهر حرف‌های شما را تصدیق می‌کند.

دوستان ملاحظه کنند که در این آیه شریفه کلمه «ولی» یک بار آمده است و تکرار نشده است. پس ولایتی که الله و رسول الله بر مردم دارند ، همان ولایت را علی علیه السلام برمردم خواهد داشت.

همانطور که در حدیث غدیر پیامبر فرمود:

 إن الله عز وجل مولای و أنا مولی کل مؤمن ثم أخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت مولاه فهذا ولیه

المستدرک علی الصحیحین ،  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری (متوفای405 هـ ) ، ج 3 ، ص 118 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا

حال چطور است که برادران اهل سنت خورشید تابان را در روز انکار میکنند؟؟؟

پیامبر (ص) در همان آغاز بعثتش و حتی قبل از این که اسلام پا بگیرد و گسترش یابد ، وزیر و جانشین خود را مشخص فرمود با این حال چرا شما از کسانی پیروی میکنید که در سقیفه جمع شدند و به قول خودشان بیعتی فلته گرفتند و باز به گفته خودشان در صحیح بخاری همه انصار با آن ها مخالفت کردند؟؟

چرا گفته پیامبر را زمین می اندازید و از کسانی تبعیت میکنید که غاصب حق نفس پیامبر بودند؟؟

روایت یوم الدار با سند کاملا صحیح

حدثنا ابن حمید ، قال: حدثنا سلمة ، قال: حدثنی محمد بن إسحاق ، عن عبد الغفار بن القاسم، عن المنهال بن عمرو ، عن عبدالله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب ، عن عبدالله بن عباس ، عن علی بن أبی طالب ...

قال: «إِنَّ هذَا أَخِی وَوَصِیی وَخَلِیفَتِی فِیکُم فَاسمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»، قال: فَقَامَ القَومُ یَضحَکُونَ وَ یَقُولُونَ لِأَبِی طَالِبٍ: قَد أَمَرَکَ أَن تَسمَعَ لإبنک وَتُطِیعَ.

تاریخ الطبری، ج2 ص262

 

 

 

 

 

بررسی سندی روایت:

محمد بن حمید الرازی م248هـ

محمد ناصرالبانی:

محمد بن حمید الرازی و هو ثقة

السلسلة الصحیحة، ج3، ص299، ح1225

سلمه بن فضل ابرش انصاری، م190هـ

ابن حجر عسقلانی:

عن بن معین: ثقةٌ کتبنا عنه، کُتُب مغازیه أتمٌّ لیس فی الکتب أتمٌ من کتابه.

قال ابن سعد:

کان ثقة صدوقا وهو صاحب مغازی إبن إسحاق.

تهذیب التهذیب ، ج4 ص135ـ 136

محمد بن اسحاق م151هـ)

شمس الدین ذهبی:

العلامة الحافظ الإخباری أبو بکر... صاحب السیرة النبویة ... وهو أولُ من دَوَّنَ العلمَ بالمدینةِ، وذلک قبل مالک وذویه ، وکان فی العلمِ بحراً عجاجاً... .

سیر أعلام النبلاء، ج7، ص 33

عبد الغفار بن قاسم م بعد از 160هـ

ابن حجر العسقلانی به نقل از  شعبة بن الحجاج:

لم أرَ أحفَظ منه... وکان ذا اعتناء بالعلم وبالرجال.

لسان المیزان ، ج4 ص42

منهال بن عمرو

مزی به نقل از یحیی بن معین:

ثقة ، وکذلک قال النسائی... وقال العجلی: کوفی، ثقة . وقال الدارقطنی: صدوق.

تهذیب الکمال، ج28 ص570ـ 571

عبد الله بن حارث بن نوفل م 90هـ

ابن حجر عسقلانی:

قال ابن معین وأبو زرعة والنسائی: ثقة ، وقال ابن المدینی: ثقة... قال محمد بن عمر: کان ثقة کثیر الحدیث ، وقال ابن عبد البر فی الاستیعاب: إجمعوا علی أنه ثقة ، وقال العجلی: مدنی تابعی ثقة، وقال یعقوب بن شیبة: ثقة ثقة.

تهذیب التهذیب، ج5 ص158

له رؤیة ولأبیه وجده صحبة ، قال بن عبد البر أجمعوا علی ثقته.

تقریب التهذیب ، ج1 ص299 ، رقم: 3265

اعتراف به صحت روایت

سیوطی به نقل از طبری:

عَن عَلِیَ رَضِیَ اللَّهُ عَنهُ قَالَ :

(لَمَّا نَزَلَت هاذِهِ الآیَةُ : {وَأَنذِر عَشِیرَتَکَ الأقرَبِینَ} جَمَعَ النَّبِیُّ مِن أَهلِ بَیتِهِ ، فَاجتَمَعَ ثَلاَثُونَ فَأَکَلُوا وَشَرِبُوا ، فَقَالَ لَهُم : مَن یَضمَنُ عَنی دَینِی وَمَوَاعِیدِی وَیَکُونُ مَعِی فِی الجَنَّةِ وَیَکُونُ خَلِیفَتِی فِی أَهلِی ، وَقَالَ رَجُلٌ : یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنتَ کُنتَ بَحرَاً مَن یَقُومُ بِهذَا ؟ ثُمَّ قَالَ الآخَرُ ، فَعَرَضَ هذَا عَلی أَهلِ بَیتِهِ وَاحِدَاً وَاحِدَاً ، فَقَالَ عَلِیٌّ : أَنَا» . ( حم وابن جریر وصَحَّحهُ والطَّحاوی ، ض ) .

جامع الأحادیث، ج16، ص248، ح7833

تحریف روایت توسط طبری

ثم تکلم رسول الله ( ص ) ، فقال : یا بنی عبد المطلب ، إنی والله ما أعلم شابا فی العرب جاء قومه بأفضل مما جئتکم به ، إنی قد جئتکم بخیر الدنیا والآخرة ، وقد أمرنی الله أن أدعوکم إلیه ، فأیکم یؤازرنی علی هذا الامر ، علی أن یکون أخی وکذا وکذا ؟ قال : فأحجم القوم عنها جمیعا

جامع البیان ، إبن جریر الطبری ، ج 19 ص 149

به نظر شما دلیل اینکه طبری به جای عبارت أَخِی وَوَصِیی وَخَلِیفَتِی از عبارت  أخی وکذا وکذا استفاده کرده است چیست؟

مگر قرآن نفرموده است: «کسانی که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده پنهان می‏دارند و بدان بهای ناچیزی به دست می‏آورند آنان جز آتش در شکمهای خویش فرو نبرند و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و عذابی دردناک خواهند داشت» (بقره۱۷۴)

 

 

 

 

پیامبر (ص) به این روشنی در روزهای آخرین عمرش و در صحرای غدیر اهل بیتش را مشخص کرده و او را کنار قرآن قرار داده و فرموده است من مولای همه مومنانم و هر کس من مولای اویم علی نیز مولای اوست و مردم را هشدار میدهد که مواظب باشید بعد از من با اهل بیت چطور رفتار میکنید

 

چرا مطلب به این واضحی که در کتاب خودتان آمده و حجت را بر شما ؟تمام کرده  نمیپذیرید

 

آیا تنها فرقه ناجیه امت اسلامی از بین 73 فرقه امت ، واضح تر از خورشید در آسمان نیست؟؟

 

حدثنا أبو الحسین محمد بن أحمد بن تمیم الحنظلی ببغداد ثنا أبو قلابة عبد الملک بن محمد الرقاشی ثنا یحیی بن حماد وحدثنی أبو بکر محمد بن بالویه وأبو بکر أحمد بن جعفر البزار قالا ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثنی أبی ثنا یحیی بن حماد وثنا أبو نصر أحمد بن سهل الفقیه ببخاری ثنا صالح بن محمد الحافظ البغدادی ثنا خلف بن سالم المخرمی ثنا یحیی بن حماد ثنا أبو عوانة عن سلیمان الأعمش قال ثنا حبیب بن أبی ثابت عن أبی الطفیل عن زید بن أرقم رضی الله عنه قال : لما رجع رسول الله صلی الله علیه وسلم من حجة الوداع و نزل غدیر خم أمر بدوحات فقمن فقال : « کأنی قد دعیت فأجبت إنی قد ترکت فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فإنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض » ثم قال : « إن الله عز وجل مولای و أنا مولی کل مؤمن ثم أخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه » و ذکر الحدیث بطوله هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه بطوله شاهده حدیث سلمة بن کهیل عن أبی الطفیل أیضا صحیح علی شرطهما .

 

المستدرک علی الصحیحین ،  محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری (متوفای405 هـ ) ، ج 3 ، ص 118 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا

 

 

 

 

زید بن ارقم گفت : وقتی رسول خدا صلی الله علیه و سلّم از حجة الوداع ( آخرین حج ) برگشتند و وارد غدیر خم شدند ، اصحاب حضرت به دستور ایشان از تنه درختان سکویی بنا کردند حضرت بر بالای آن رفته و فرمودند : « زمان رحلت من نزدیک شده ، من شما را ترک خواهم کرد در حالی که دو چیز پر ارزش در میان شما باقی می‌گذارم که یکی از دیگری برتر است ، کتاب خدای عز و جلّ  و عترتم اهل بیتم ، دقت کنید بعد از من با این دو چه خواهید کرد ، این دو هرگز از هم جدایی ندارند تا سرانجام در کنار حوض کوثر ، نزد من آیند سپس پیامبر فرموند : « خداوند عز و جل مولای من و من مولای هر مومنی هستم » سپس دست علی را گرفتند و فرمودند : « هرکس که من مولای اویم ، این (علی) مولای او است ، بار خدایا دوست بدار هرکه را که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که را که او را دشمن دارد » (ابوطفیل می‌گوید :) به زید بن ارقم گفتم : از رسول خدا صلی الله علیه و سلم شنیدی؟ گفت : هر کسی که آنجا آن را با چشم خودش دید و با گوش‌ها‌ی خودش شنید .

 

این حدیث طبق شرط بخاری و مسلم (در پذیرش روات) ، صحیح است ولی در دو کتاب خود (صحیح بخاری و صحیح مسلم) آن را ذکر نکرده‌اند ، شاهد آن حدیث سلمة بن کهیل از أبوطفیل است که آن هم طبق شرط بخاری و مسلم صحیح است .

 حضرت فاطمه صدیقه طاهره سلام الله علیها که می‌فرماید:

 

وهل ترک أبی یوم غدیر خم لاحد عذرا.

 

 

آیا پدرم در غدیر خم برای کسی جای عذر و گریزی گذاشت؟

الخصال، الشیخ الصدوق، ص 173

این مطلب توسط امیر-AMIR بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۶/۱۳ - ۰۱:۲۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)