شرح کامل حادثه تلخ روستای قوشا بولاق قارقوزئی کوهی که در فاصله یک کیلومتری روستا قرار داره قارا (سیاه) قوزئی( شمال) جایی که در ترکی بهش افتاب نخوره میگن برعکس گونئی که همیشه در معرض افتاب قرارداره همان طوری که از نامش پیداست قارا قوزئی کوه سیاهی که بهش افتاب نمیخوره کوهی که خاک ندارد جنس خاکش ماسه ای هست برعکس کوههای دیگه کاغذکنان یا سنگی هست یا خاک رس یا ترکیب خاک رس و سنگ... از این مکان در سالهای دور اهالی روستا ماسه بر میداشتن برای ساخت منازل خود، که بعداً طرحی امد که راه بین قوشابولاق و احمدآباد گروس و قوشابولاق به کلیان جاده سازی شود جهت زیر سازی نیاز بیشتری به ماسه وقلوه سنگ داشت ، پیمانکار های راه خاک برداری را با ماشین الات سنگین شروع کردن یواش یواش اونجا به گودال تبدیل شد، تا اینکه طرح هادی شروع شد خاک برداری هم شروع شد برای پیمانکارهای طرح هادی هم مقرون به صرفه نبود که از معادن میانه ماسه بیاورند، و قرار شد در داخل روستا پلی بسازند باز هم ماسه از اون محل تهیه شد، قارا قوزئی گودتر و گودتر شد به طوری که ارتفاع گودال در بعضی جاها به متر رسید با توجه اینکه از اکثر جاهای قوشابولاق اب در میاد( چشمه) از این منطقه نیز اب در میاد برف شدن اب و اب باران و وجود چشمه در این گودال همه اینها مزید بر علت شد تا اب به این ارتفاع برسد، ولی چشمه های قوشابولاق خرداد ماه شروع به خشک شدن می‌کنند، برفگیر بودن قارا قوزئی و افتاب نخوردن برفها باعث میشود برفها تا آخرفرودین بماند و وجود برف و آب باران آنجا را تفرجگاه کودکان و نوجوانان کرده بود و بزرگترها هم اونجا عکس می انداختن،با توجه به نبود آب در داخل روستا بعد از خرداد اهالی حیوانات خود را اونجا برای آبخوری میبردند با توجه به ساکن بودن آب پس از خرداد ماه آب بوی مرداب میداده ولی چاره ای نبوده ،ای کاش روستای ما هم آب داشت، آب اونجا را تخلیه میکردند تا چنین اتفاق تلخی نمی افتاد، هر کس در ایام عید در روستا بود از قارا قوزئی بازدید میکرد و چند تا عکس می انداخت، تا بالاخره گل های پرپرشده ساعت / برای برف بازی عازم اونجا میشوند یکی از بچه ها پایش گلی میشود ، با توجه به زلال بودن اب و عدم اطلاع از عمق اب و نبود تابلوهای هشدار و فنس دور ، هنگام شستن پاهای نازنینش، بنیامین داخل اب میوفتد و بلافاصله پسرعموی با تعصبش سینای عزیز برای کمک میروند اب به ایشون هم رحم نمیکند و بعد از ان یکی سعید جان برای کمک هم بازیها و هم مدرسه اش میرود نمیزارد دوستانش تنها بماند اب به ایشون هم رحم نمیکند و هر سه عزیز به دیار باقی شتافتند به جزء این سه نوجوان که و و ساله بودند نفر هم انجا بودند یکی از روی خوش اقبالی روی چوبهای روی برکه می افتد توسط اهالی نجات پیدا میکند، و یک هم بازی هم داشتن به نام محسن کمی به فنون شنا اشنا بود ایشون هم به کمک اهالی نجات پیدا میکند ساعت :بوده که یکی از نوجوانها میاد به روستا خبر میده واهالی بیش از نفر عازم منطقه میشوند وقتی رسیده بودند دیگر دیر شده بود، دیگه نفسی برای سینا و بنیامین و سعید عزیز نمونده بوده، بلافاصله با هلال احمر و اتش نشانی تماس میگیرن و از دست کسی کاری بر نمیاد، ساعت بعد نفر غواص از میانه عازم محل میشوند، جنازه های این عزیز را ساعت / از اب بیرون میارند، تا عاشورای دیگه در روستا اتفاق می افتد به طوری که صدای یا حسین اهالی تا دورترین نقطه هم به گوش میرسیده، کسی از اهالی روستا فرودین را فراموش نخواهد کرد، در تاریخ فرودین ساعت صبح در محل زندگیشان در شهر قدس مراسم تشییع با حضور اکثر اهالی و روستاهای هم جوار انجام شد، ودر خوابگاه ابدی خود به خاک سپرده شدند، ای کاش اونجا علائم هشدار داشت، فنس داشت.... روحشان شاد یادشان گرامی «مطلب از حسن جعفری قوشابولاق»
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
انجمن ها
اخبار ایران و جهان
اعضای انجمن(527)
صفحه اصلی اخبار میانه
مهدی عزیزی
ehsan-nn )
خانه
مطالب(21)
دوستان (404)
گالری تصاویر (109)
کلیپها (0)
نظرسنجی (0)
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
تلگرام 
فیسبوک
تویتر
سون آی
الینا علیزاده تبریزی
مترسک
VvXvF
کاکتوس
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
قارقوزئی کوهی که در فاصله یک کیلومتری روستا قرار داره
قارا (سیاه)
قوزئی( شمال) جایی که در ترکی بهش افتاب نخوره میگن برعکس گونئی که همیشه در معرض افتاب قرارداره
همان طوری که از نامش پیداست قارا قوزئی کوه سیاهی که بهش افتاب نمیخوره کوهی که خاک ندارد جنس خاکش ماسه ای هست برعکس کوههای دیگه کاغذکنان یا سنگی هست یا خاک رس یا ترکیب خاک رس و سنگ...
از این مکان در سالهای دور اهالی روستا ماسه بر میداشتن برای ساخت منازل خود، که بعداً طرحی امد که راه بین قوشابولاق و احمدآباد گروس و قوشابولاق به کلیان جاده سازی شود جهت زیر سازی نیاز بیشتری به ماسه وقلوه سنگ داشت ، پیمانکار های راه خاک برداری را با ماشین الات سنگین شروع کردن یواش یواش اونجا به گودال تبدیل شد، تا اینکه طرح هادی شروع شد خاک برداری هم شروع شد برای پیمانکارهای طرح هادی هم مقرون به صرفه نبود که از معادن میانه ماسه بیاورند، و قرار شد در داخل روستا پلی بسازند باز هم ماسه از اون محل تهیه شد، قارا قوزئی گودتر و گودتر شد به طوری که ارتفاع گودال در بعضی جاها به متر رسید با توجه اینکه از اکثر جاهای قوشابولاق اب در میاد( چشمه) از این منطقه نیز اب در میاد برف شدن اب و اب باران و وجود چشمه در این گودال همه اینها مزید بر علت شد تا اب به این ارتفاع برسد، ولی چشمه های قوشابولاق خرداد ماه شروع به خشک شدن می‌کنند، برفگیر بودن قارا قوزئی و افتاب نخوردن برفها باعث میشود برفها تا آخرفرودین بماند و وجود برف و آب باران آنجا را تفرجگاه کودکان و نوجوانان کرده بود و بزرگترها هم اونجا عکس می انداختن،با توجه به نبود آب در داخل روستا بعد از خرداد اهالی حیوانات خود را اونجا برای آبخوری میبردند با توجه به ساکن بودن آب پس از خرداد ماه آب بوی مرداب میداده ولی چاره ای نبوده ،ای کاش روستای ما هم آب داشت، آب اونجا را تخلیه میکردند تا چنین اتفاق تلخی نمی افتاد، هر کس در ایام عید در روستا بود از قارا قوزئی بازدید میکرد و چند تا عکس می انداخت، تا بالاخره گل های پرپرشده ساعت / برای برف بازی عازم اونجا میشوند یکی از بچه ها پایش گلی میشود ، با توجه به زلال بودن اب و عدم اطلاع از عمق اب و نبود تابلوهای هشدار و فنس دور ، هنگام شستن پاهای نازنینش، بنیامین داخل اب میوفتد و بلافاصله پسرعموی با تعصبش سینای عزیز برای کمک میروند اب به ایشون هم رحم نمیکند و بعد از ان یکی سعید جان برای کمک هم بازیها و هم مدرسه اش میرود نمیزارد دوستانش تنها بماند اب به ایشون هم رحم نمیکند و هر سه عزیز به دیار باقی شتافتند به جزء این سه نوجوان که و و ساله بودند نفر هم انجا بودند یکی از روی خوش اقبالی روی چوبهای روی برکه می افتد توسط اهالی نجات پیدا میکند، و یک هم بازی هم داشتن به نام محسن کمی به فنون شنا اشنا بود ایشون هم به کمک اهالی نجات پیدا میکند ساعت :بوده که یکی از نوجوانها میاد به روستا خبر میده واهالی بیش از نفر عازم منطقه میشوند وقتی رسیده بودند دیگر دیر شده بود، دیگه نفسی برای سینا و بنیامین و سعید عزیز نمونده بوده، بلافاصله با هلال احمر و اتش نشانی تماس میگیرن و از دست کسی کاری بر نمیاد، ساعت بعد نفر غواص از میانه عازم محل میشوند، جنازه های این عزیز را ساعت / از اب بیرون میارند، تا عاشورای دیگه در روستا اتفاق می افتد به طوری که صدای یا حسین اهالی تا دورترین نقطه هم به گوش میرسیده، کسی از اهالی روستا فرودین را فراموش نخواهد کرد، در تاریخ فرودین ساعت صبح در محل زندگیشان در شهر قدس مراسم تشییع با حضور اکثر اهالی و روستاهای هم جوار انجام شد، ودر خوابگاه ابدی خود به خاک سپرده شدند، ای کاش اونجا علائم هشدار داشت، فنس داشت.... روحشان شاد یادشان گرامی
«مطلب از حسن جعفری قوشابولاق»